۱۳۸۹/۱۱/۵


جناب عشق بلند است
قدمی رنجه کن، چند پله بالا برو و از پشت بام نگاه کن
به این طرف شهر بچرخ
ابری بالای سر خانه‌ای می‌بینی
هوای دلم است،
تنگ و تیره
شکل خودت نیست زیبا؟

۳ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

شاعر شدی ناصر ... قشنگ بود

نژلا گفت...

سلام
داستانهام را می خوانی؟

Anuta گفت...

اجازه هست شما را به لیست دوستان خودم اضافه کنم ؟