۱۳۹۰/۵/۳۰

غم پران پران

و چون ماهانه خبر یافت که فرخ‌روز در جهان نماند، هیچ ناله و زاری نکرد چنان‌که زنان کنند، بی‌سخن به درون خیمه‌ی خویش برفت. دشنه‌ای برگرفت و نرمک به میان دو نار پستان خود فرو برد. شغال پیل‌زور سراسیمه بر بالین رفت. سر وی در کنار گرفت و آرام و فروخفته گفت "چرا؟" ماهانه نفس آخرین برکشید و گفت "فرخ‌روزا ..." خورشید‌شاه چون آن بشنید آهی بکرد و سربرآورد و گفت "پروردگارا، مگر آتش در جهان افتاده که غم پران پران فرستی."

خورشیدشاه، بازنوشته‌ی مصطفا اسلامیه (از روی متن پنج جلدی سمک عیار به تصحیح دکتر پرویز ناتل خانلری)، نشر تندر، چاپ اول، ۱۳۶۸

۱ نظر:

علي دهقانيان گفت...

مثل اینکه قدیمتر ها رسم بوده که مثل ژاپنی ها با خنجر خودشونو میکشتند. نمیدونم چرا حالا بیشتر راغبند از روش خود سوزی استفاده کنند توی خاور میانه و ایران. بیشتر هم این شیوه بین زنها رایجه. واقعا تا حالا تحقیقی در این مورد شده؟ میگند خیلی هم زجر آوره.
شاید دگر دیسی شخصیتی زن ایرانی رو نشون میده که هم توی کتاب سیمای دوزن سیرجانی هستش و هم بوف کور هدایت.