tag:blogger.com,1999:blog-9109813.post2956739303580764948..comments2023-06-28T07:42:31.325-04:00Comments on داستان کوتاه: Naserhttp://www.blogger.com/profile/06378363821712920829noreply@blogger.comBlogger5125tag:blogger.com,1999:blog-9109813.post-90543542883254632922007-11-10T05:31:00.000-05:002007-11-10T05:31:00.000-05:00فکر میکنم همذات پنداریِ بیشتر این احساس رو تشدید م...فکر میکنم همذات پنداریِ بیشتر این احساس رو تشدید میکنه من هم چند روزه که از اين قضيه خيلی متاثرمعلي دهقانيانhttps://www.blogger.com/profile/09460568066781064005noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9109813.post-68940173232410729882007-11-06T05:16:00.000-05:002007-11-06T05:16:00.000-05:00مرسی ناصرجان.روزگار به کاممرسی ناصرجان.روزگار به کامAnonymousnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9109813.post-52253144078376868192007-11-05T11:20:00.000-05:002007-11-05T11:20:00.000-05:00سلام پریسا جان،درباره ی کامنتی که گذاشتی می خواستم...سلام پریسا جان،<BR/>درباره ی کامنتی که گذاشتی می خواستم بگم که وقتی می بینی چنین جوانان نازنین و باارزشی به چنین فاجعه ی نکبت و بدویی از بین می روند، بصورت ناخودآگاه کل قضیه تاسف برانگیزتر می شود.<BR/>نمی دانم شاید اگر این خانم جوان نبودند، مرگشان کمتر تاثربرانگیز می شد (آیا مرگ زهرا کاظمی کمتر ما را ناراحت و عصبانی کرد؟) ولی به هر حال بیشتر آنچه نوشتم بیش از آنکه به فضای اینترنتی مربوط باشد، به احساس من مربوط بوده. اینکه سرزمینی که با چنین جوانانی چنان کند، فکر کنم عاقبتش به خیر نخواهد بود.Naserhttps://www.blogger.com/profile/06378363821712920829noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9109813.post-56413841002680486792007-11-05T07:23:00.000-05:002007-11-05T07:23:00.000-05:00عوضش خطر بزرگی از سر نظام مقدس جمهوری اسلامی رفع ش...عوضش خطر بزرگی از سر نظام مقدس جمهوری اسلامی رفع شدعلی فتحاللهیhttps://www.blogger.com/profile/03362394830739182252noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-9109813.post-87153297061946537722007-11-05T03:00:00.000-05:002007-11-05T03:00:00.000-05:00تو مطالبي كه اين روزا رو نت در اينباره مي خونم همه...تو مطالبي كه اين روزا رو نت در اينباره مي خونم همه دارن از اين منظر ابراز ناراختي كنن كه اين خانم پزشك بوده؛ پدرش آزاده بوده و با كسي گرفته شده كه صيغه محرميت با هم خونده بودن.اينا قضيه رو دردناك تر مي كنه.اما هيج كس نمي گه آخه به چه حقي بايد يك انسان به جرم اينكه تو پارك با يه انسان ديگه بوده بازداشت بشه و آخرش هم به چنين سرنوشت دردناكي دچار بشه. كمتر كسي اصل اين همه زشتي رو زير سوال مي بره.parissahttps://www.blogger.com/profile/17803480544589586103noreply@blogger.com