۱۳۸۳/۱۱/۱

رولرکوستر من ناصر

آرزویم این است که روزی من هم بتوانم حرفی مثل این شعر بزنم؛ یعنی رولرکوستر خودم را بسازم:



رولرکوستر


حدود نیم قرن
شعر،
بهشت ابلهان باوقار بود
تا آن که من آمدم
و رولرکوستر خود را ساختم

اگر خوش داری سوار شو.
اما اگر افتادی و خون از منخرین ات راه افتاد
من هیچ تقصیری ندارم.


شعری از نیکانور پارا (Nicanor Parra) شاعر شیلیایی، ترجمه ی فریده حسن زاده از روی ترجمه ی Miller Williams از زبان اسپانیولی (از کتاب شعر امریکای لاتین در قرن بیستم). شاعر دانش آموخته ی دانشگاه بروان و آکسفورد در رشته ی ریاضیات و فیزیک بوده.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

salam jaleb bud! pas linke ma ku?
farhad110.persianblog.com

جواد حيدري گفت...

لطفا لطيف تر با شعر برخورد شود

Sohail S. گفت...

دیروز رفتیم چند تا رولرکوستر. می تونم بگم برای همیشه یک آدم دیگه خواهم بود! باید تجربه کنی تا متوجه بشی. البته شهربازی ایران خطرناکه نری.