مادر الیوت دنبال پرستاری برای الیوت می گردد. خانم سِن آگهی او را در روزنامه دیده و قرار ملاقاتی در خانه اش با وی گذاشته است. آقای سن فنجانش را گذاشت روی میز جلو مبل و گفت: "درواقع مدتی است که به او تعلیم رانندگی می دهم." اولین بار بود که صحبت می کرد. "طبق پیش بینی من خانم سن باید تا دسامبر گواهینامه اش را گرفته باشد."
"جدی؟" مادر الیوت این موضوع را هم توی دفترچه اش یادداشت کرد.
خانم سن گفت: "بله، دارم یاد می گیرم. ولی کند پیش می روم. می دانید، ما توی خانه راننده داریم."
-منظورتان شوفر است؟
خانم سن نگاه کرد به آقای سن که سرش را به نشانه ی تایید تکان داد. مادر الیوت هم، همانطور که به دورتادور اتاق نگاه می کرد؛ سر تکان داد. "خب، دیگر همین ... در هند؟"
خانم سن جواب داد: "بله." انگار با گفتن این کلمه چیزی در وجودش آزاد شد. لبه ی ساری اش را که روی سینه اش اریب ایستاده بود، مرتب کرد. او هم به دورتادور اتاق نگاه کرد؛ انگار در حبابهای چراغها، در قوری چای، در سایه های نقش بسته بر موکت، چیزی می دید که بقیه ی آنها نمی دیدند. "همه چیز آنجاست."
ترجمان دردها، جومپا لاهیری، مژده دقیقی، انتشارات هرمس، چاپ دوم 1384کتاب ترجمان دردها (
Interpreter of Maladies) اولین مجموعه داستان جومپا لاهیری (
Jhumpa Lahiri) بود و بلافاصله پس از انتشار با استقبال منتقدان روبرو شد بگونه ای که در سال 1999 جایزه ی
پن-همینگوی و در سال 2000
جایزه ی پولیتزر را به خود اختصاص داده و
نیویورکر آن را بهترین کتاب اول آن سال معرفی کرد (دو داستان دیگر از لاهیری که در این مجله چاپ شده را می توانید
اینجا بخوانید).
کتاب دارای 9 داستان کوتاه است ولی در ترجمه ی فارسی آن (که انصافا به خوبی انجام شده است) یکی از آنها حذف شده است (نام این بخش S.e.x.y ست). از لاهیری یک رمان هم به فارسی ترجمه شده به نام همنام (
The Namesake). از روی این رمان
فیلمی هم ساخته شده که لاهیری خود نقشی فرعی در آن بازی می کند.
اگر می خواهید این دو کتاب را به لیست
Good Reads خودتان اضافه کنید، بروید به
اینجا.
خودم می دانم که به احتمال زیاد آخرین وبلاگ نویس ایرانی هستم که درباره ی جومپا لاهیری چیزی می نویسم؛
بعضی ها ماه ها پیگیر انجام یه مصاحبه بودند و بالاخره موفق شده اند. ولی باور کنید اولین بار چند سال پیش بود که توی مجله ی گلستانه درباره ی لاهیری خوندم و باهاش آشنا شدم. به همین خاطر فکر کردم به اینکه حالا که نوشته ام مزیت خاصی نسبت به سایر نوشته ها نداره، بیام و قشنگترین عکس های نویسنده رو اینجا بذارم. می دونم که به نظرتون می رسه که کار سختی نکرده ام و کافیه که یه جستجوی ساده توی گوگل بزنید تا همه ی این عکس ها رو توی
صفحه ی اول جستجو ببینید، ولی باور کنید که حداقل دو ساعت وقت گذاشتم و چندین صفحه از نتایج جستجو رو مرور کردم تا اینها رو گلچین کردم اینجا؛ البته نهایتا فهمیدم که همون پیشنهادهای صفحه ی اول بهترین هستند. ولی دوست دارم از دوستانی که فکر می کنن با این کارم به روشهای ناجوانمردانه متوسل شدم، عذرخواهی کنم ولی این کار رو نمی کنم چون این خانم واقعا قشنگه.
(راستی همین کار رو می خوام درباره ی محسن نامجو هم انجام بدم و آخرین کسی باشم که توی وبلاگ های ایرانی درباره اش می نویسه)