خیلی از این تشبیه گلوله به مخزن فشرده ی مرگ خوشم آمد. و ایضا صحنه ی آخر را که آلبینوس کور که معشوق خیانت کارش را در اتاقی از خانه ی اشرافیش گیر انداخته و می خواهد بکشد،"اتاق را واضح می دید، گویی چشمانش درست کار می کرد؛ سمت چپ، کاناپه ی راه راه، کنار دیوار سمت راست، میزی کوچک با مجسمه ی چینی یک بالرین؛ ..." و وقتی نویسنده صحنه ی آخر را پس از کشته شدن آلبینوس توصیف می کند، می گوید "روی میز دیگر (میز کوچک) که سالها پیش بالرینی چینی رویش ایستاده بود (و بعدا به اتاقی دیگر منتقل شده بود) یک لنگه دستکش زنانه هست، با رویه ی مشکی و تویی سفید ..."
خنده در تاریکی، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه ی امید نیک فرجام، انتشارات مروارید، چاپ چهارم 1385
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر