۱۳۸۷/۹/۱۷

جبر یا اختیار، یک نقد و یک نظر

× آقای نيما دارابی چهارده سال پيش گفته است که "سيستم مجبور، سيستمي‌ست که با در دست داشتم شرايط فعلي آن، دانستن قوانين حاکم بر آن و نيز داده‌هاي ورودي آن، بتوان موقعيت بعدي آن را حدس زد. به بيان ديگر سيستم مجبور، سيستمي‌ است که همواره و کاملا قابل پيش‌بيني باشد."
به نظر مي‌رسد با اندکي تغيير مي توان اين نظريه را اينگونه نيز صورت‌بندي کرد:
"شعوري که بتواند براي لحظه‌اي معلوم، همه‌ي نيروهايي را که طبيعت را به جنب و جوش وامي‌دارند، بشناسد و نيز از وضع تمامي موجوداتي که آن را تشکيل مي‌دهند، آگاه باشند و از طرفي آن چنان فراخ‌انديش باشد که بتواند اين داده‌ها را تحليل کند، خواهد توانست با فرمولي حرکات بزرگترين اجسام عالم و همچنين سبکترين اتم را توضيح دهد: براي چنين شعوري هرگز مجهولي نخواهد ماند. پيش وي آينده مانند گذشته، همچون روز روشن خواهد بود."
شايد براي خود نيمای عزیز هم جالب باشد که فيزيکدان بزرگ، سيمون دولاپلاس (1749-1827)، چطور حدود سيصد سال پيش فرضيه‌ای این چنین شبیه به فرضيه‌ي او بيان کرده ‌است. من هم با سهيل کاملا موافق هستم که اين ايده‌ي مستحکم، اینکه رویکرد علمی به جهان ناچار به جبرگرایی ختم می‌شود، هنوز در ذهن‌هاي ما وجود دارد و شايسته است که از نزديک‌ترين فاصله‌ي ممکن آن را بررسي کنيم و ببينيم که با چگونه ايده‌اي طرف هستیم. من در نوشتن اين مطلب بيشترين تلاش را براي بيان واضح نقطه نظراتم کردم و ابايي از طولاني شدن مطلب يا نقل قول‌هاي مطولي که به نظرم مفيد بودند، نداشتم. نکته‌ي ديگر اينکه با اينکه نوشته‌ي نيما متعلق به چندين سال پيش است، من در اين نوشته طوري نویسنده را مخاطب قرار داده‌ام که انگار این مطلب را دیروز پست کرده و هنوز با تمام وجود به آن اعتقاد دارد و به خودم اجازه داده‌ام راحت او را به اسم کوچک بخوانم؛ اميدوارم اين موضوع را حمل بر بي‌ادبي من نکند.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

ممنون از مطلب خوب و خواندنی