لابهلای مقداری اسناد و اوراق حقوقی یک برگ کاغذ یافتم که سباستین رویش نوشتن داستانی را آغاز کرده بود – روی کاغذ فقط یک جملهی نیمهتمام نوشته شده بود، اما به هر حال برای من فرصت مغتنمی بود تا شیوهی غریب سباستین در نوشتن را به عینه ببینم. او کلمات اضافی را که به جایشان کلمات دیگری گذاشته بود حذف نکرده بود و خط نزده بود، از این رو جملهای که روی آن برگ کاغذ یافتم چنین بود: "از آنجا که او سنگین، خوابش سنگین بود، راجر راجرسون، راجرسون پیر خرید، راجر پیر خرید، خیلی میترسید، چون خوابش خیلی سنگین بود، راجر پیر خیلی میترسید صبحها خواب بماند. خواب او خیلی سنگین بود. او تا سر حد مرگ میترسید وقایع فردا را از دست بدهد، بنابراین این کار را کرد در یک ... خرید و به خانه آورد. آن شب نه یکی، بلکه هشت ساعت شماطهدار با اندازهها و صداهای مختلف خرید و به خانه آورد، نُه هشت یازده ساعت شماطهدار در اندازههای مختلف که ساعت شماطهدار نُه ساعت شماطهدار مانند گربه ها که نُه ... دارند و در اتاق خواب گذاشت و اتاق خوابش شبیه یک".
زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمهی امید نیکفرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385
زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمهی امید نیکفرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385