‏نمایش پست‌ها با برچسب ناباکوف. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب ناباکوف. نمایش همه پست‌ها

۱۳۸۸/۲/۲۰

شیوه‌ی غریب نوشتن

لابه‌لای مقداری اسناد و اوراق حقوقی یک برگ کاغذ یافتم که سباستین رویش نوشتن داستانی را آغاز کرده بود – روی کاغذ فقط یک جمله‌ی نیمه‌تمام نوشته شده بود، اما به هر حال برای من فرصت مغتنمی بود تا شیوه‌ی غریب سباستین در نوشتن را به عینه ببینم. او کلمات اضافی را که به جای‌شان کلمات دیگری گذاشته بود حذف نکرده بود و خط نزده بود، از این رو جمله‌ای که روی آن برگ کاغذ یافتم چنین بود: "از آن‌جا که او سنگین، خوابش سنگین بود، راجر راجرسون، راجرسون پیر خرید، راجر پیر خرید، خیلی می‌ترسید، چون خوابش خیلی سنگین بود، راجر پیر خیلی می‌ترسید صبح‌ها خواب بماند. خواب او خیلی سنگین بود. او تا سر حد مرگ می‌ترسید وقایع فردا را از دست بدهد، بنابراین این کار را کرد در یک ... خرید و به خانه آورد. آن شب نه یکی، بلکه هشت ساعت شماطه‌دار با اندازه‌ها و صداهای مختلف خرید و به خانه آورد، نُه هشت یازده ساعت شماطه‌دار در اندازه‌های مختلف که ساعت شماطه‌دار نُه ساعت شماطه‌دار مانند گربه ها که نُه ... دارند و در اتاق خواب گذاشت و اتاق خوابش شبیه یک".

زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه‌ی امید نیک‌فرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385

۱۳۸۷/۱۲/۳

بدترین طبقه ‌ی جماعت کتاب ‌خوان

می‌گویید کتاب‌هایش در آلمان نیز به اندازه‌ی این‌جا فروش می‌رود، که یکی از داستان‌های قدیمی‌اش برای چاپ در مجموعه‌ی شاهکارهای مدرن انتخاب شده، که او را در کنار ب و ج یکی از نویسندگان پیشروی نسل "بعد از جنگ" می‌دانند و نهایتا و مهم‌تر این‌که او ناقدی خطرناک است. ظاهرا معتقدید همه باید راز شیطانی موفقیت او را مکتوم نگاه داریم، موفقیتی که مانند سفر در قسمت درجه‌ی دو قطار با بلیط درجه‌ی سه است، یا – چنانچه تشبیهم به اندازه‌ی کافی روشن نیست – نتیجه‌ی گذاشتن لی‌لی به لالای بدترین طبقه‌ی جماعت کتاب‌خوان است – نه آن‌ها که با داستان پلیسی نشئه می‌شوند، باز خدا پدر آن‌ها را بیامرزد – بل آن‌ها که چون از خواندن قدری فروید یا "جریان سیال ذهن" یا چیزهای دیگر تکان خورده‌اند بدترین و مبتذل‌ترین کتاب‌ها را می‌خرند – و از سر اتفاق اصلا نمی‌فهمند و نخواهد فهمید که بدبین‌ها و منفی‌باف‌های امروز برادرزاده‌های ماری کورِلی و خواهرزاده‌ی گروندی‌ِ پیرند. چرا باید راز شرم‌آور را پنهان داریم؟ این پیوند ماسونی برای رواج ابتذال یا درواقع ابتذال‌پرستی چیست؟ مرگ بر این خدایان دروغین!

زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمه‌ی امید نیک‌فرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385

۱۳۸۵/۵/۳

زیبایی به اضافه ی دریغ

نقاشی شده توسط ولادیمیر ناباکوف
پالتوی مرد بیچاره ای را دزدیده اند (داستان "پالتو" ی گوگول)؛ جوان بیچاره ی دیگری به سوسک تبدیل شده است (داستان "مسخ" کافکا) – خوب که چه؟ به این سوال "که چه؟" هیچ جواب منطقی نمی توان داد. می توانیم اجزای داستان را تک تک بررسی کنیم، می توانیم بفهمیم که این اجزا چطور با هم چفت و جور می شوند، بخش های مختلف این الگو با هم چه کنش متقابلی دارند؛ اما در آدم باید سلولی، ژنی، جرثومه ای باشد تا در برابر حسهایی که نه می تواند تعریفشان کند و نه از دستشان خلاص شود، حساسیت نشان دهد. رساترین تعریفی که می توانیم از هنر به دست دهیم، این است: زیبایی به اضافه ی دریغ. هرجا زیبایی هست، دریغ هم هست، به این دلیل ساده که زیبایی محکوم به فناست: زیبایی همیشه می میرد، وقتی ماده بمیرد، رفتار هم می میرد؛ وقتی فرد بمیرد، جهان هم می میرد.

مسخ نوشته ی فراتس کافکا (و درباره ی مسخ نوشته ی ولادیمیر ناباکوف)، ترجمه ی فرزانه طاهری، انتشارات نیلوفر، چاپ پنجم، 1383