و به همین حج، از مردم خراسان، قومی، به راه شام و مصر رفته بودند و به کشتی به مدینه رسیدند - ششم ذیالحجه. ایشان را صدوچهار فرسنگ مانده بود تا به عرفات رسند. گفته بودند هر که ما را در این سه روز که مانده است به مکه رساند چنانکه حج دریابیم، هر یک از ما چهل دینار بدهیم. اعراب بیامدند و چنان کردند که به دو روز و نیم ایشان را به عرفات رسانیدند و زر بستاندند. و ایشان را یکیک بر شتران جمازه بستند و از مدینه برآمدند و به عرفات آوردند: دو تن مرده - که بر آن شتران بسته بودند - و چهار تن زنده بودند، اما نیم مرده. نماز دیگر که ما آنجا بودیم برسیدند. چنان شده بودند که بر پای نمیتوانستند ایستادن و سخن نیز نمیتوانستند گفتن. حکایت کردند که در راه بسی خواهش بدین اعراب کردیم که زر که دادهایم شما را باشد، ما را بگذارید، که بیطاقت شدیم، از ما نشنیدند و همچنان براندند. فیالجمله آن چهار تن حج کردند و به راه شام بازگشتند.
گزیدهی سفرنامهی ناصرخسرو، به کوشش نادر وزینپور، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۲
گزیدهی سفرنامهی ناصرخسرو، به کوشش نادر وزینپور، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۲
۲ نظر:
خوب عوضش رفتند بهشت
;)
من این بند رو قبلا گذاشته بودم تو وبلاگم اتفاقا خودت هم کامنت گذاشتی براش اما ظاهرا پست تو کامل تره
http://peyman-shekan.blogspot.com/2007/01/blog-post_05.html
ارسال یک نظر