مجلس شورای ملی در سیزده مهر باز شده بود. من هم شوق و ذوقم پیدا کردن مجلس بود. از تبریز به همین منظور آمده بودم. آنجا را پیدا نمیکردم. از هر کس میپرسیدم سراغ نمیدادند تا آنکه ایام رمضان مسجد و بازار که میرفتم، در گلوبندک کسی سلام علیک کرد. برگشته هاشم ربیعزاده را تصادفا دیدم که در طفولیت همسایه و همدرس من در تبریز بود. خوشحال شدم. پرسید چند روز است به طهران آمدهام؟ گفتم که سه چهار روز بیش نیست. از او پرسیدم مجلس کجاست؟ گفت بیا برویم.
... مجلس شکل مربعی داشت...
زندگی طوفانی (خاطرات سید حسن تقیزاده)، به کوشش ایرج افشار ، تهران 1390، چاپ سوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر