"شگفت آور است كه چگونه اغلب زندگيم را گويي درون هواي رقيق شيشه گذرانده ام."رمان شیشه از سیلویا پلات تا حد زیادی ماجرای زندگی خودشه. داستانی مملو از جلوه های هراسناک زندگی." براي كسي كه درون شيشه بود،بيروح و بي حركت، مثل يك جنين مرده، دنيا به تنهايي يك كابوس بود." داستان مملو است از عشقهای ناموفق، روابط تصنعی که قهرمان داستان قدرت سازگاری با آنها را ندارد. استر قهرمان اصلی رمان در رویارویی با این مشکلات به افسردگی شدیدی مبتلا میشه و تا مرزِ خود کشی پیش میره." سالها عمرم را با فاصله در امتداد جاده اي مجسم مي كردم، به شكل تيرهاي برق كه به وسيله سيم به هم وصل بودند، شمردم يك، دو، سه ... نوزده تير بود. بعد سيم تير آخر در فضا كشده شده بود و هرچه كوشش مي كردم حتي يك تير ديگر هم بعد از نوزدهمي نمي ديدم."سیلویا پلات که بیشتر به عنوان شاعری توانا مطرح است، در 1932 متولد شد، در 1956 با تد هیوز شاعر انگلیسی ازدواج می کنه و در 1963 با گاز خودکشی میکنه.(نقل قول اول از خاطرات سیلویا و دو نقل قول بعد از کتاب شیشه آورده شده.)
۱۰ نظر:
مهدی جان خودکشی مرضه؟! یا درمان؟
من فکر کنم منظور مرز بوده به مفهوم نزدیک اینجا ...
درسته ؟
فیلمشو دیدم خوب نبود
فیلمو می گم
اما به نظرم خیلی از نویسنده ها و شاعرای زن اتفاقاً به خاطر ساختار غلط جوامع و جو مردانه بیشتر درگیر تصنع و خودنمایی می شن تا اینکه صاحب بینش باشن و یا بتونن تحلیل درستی از وضع خودشون بدن
زیر متن عزیز امایی که تو متنت به کار بردی برای من نامفهومه .ما اما رو توی جمله ها معمولا به این صرت به کار می بریم مثلا :من بستنی دوست ندارم اما بستنی یخی می خورم
خوب حالا امای شما چه معنی می ده؟
فیلمشو دیدم خوب نبود اما به نظرم خیلی از نویسنده هاو...............ممکنه کاربرد اما رو در اینجا توضیح بدی؟
علی جان
به نظر من که درمانه.
محمد جان
چرا میگی منظور مرزه؟ من متوجه نشدم.
مهدی جان مرسی از مطلب. جالب بود. من هم فکر می کنم باید "مرز" باشه نه "مرض" . به دو دلیل: خودکشی مرض نیست و این که این اصطلاح " تا مرز چیزی پیش رفتن.." کاملا معموله ولی " تا مرض چیزی پیش رفتن.." اصطلاح نیست
حالا مرز بود یا مرض ؟
معلوم نشد آخر سر ...
پریسای گل برای خوانش سخنان گهربار من می بایست به دنبال حذفیات بگردید
معمولاً هم از میانه آغاز می کنم
پس امای من ربطی به جمله ی قبل نداره
مفهوم نظر کلی ام هم این است :
زنان تصنعی رفتار می کنند
دست خودشان هم نیست
جامعه مقصر است
تاریخ هم
اتفاقی ست که افتاده
البته مردان هم تصنع می کنند اما چون غالبند دیده نمی شوند
و ...
آقا آخر سر و بی خیال ;)
درگذر!:))
آره
درگذر دیگه! اه!
مگه تو کار فیلم نداری، اینجا چیکار می کنی اصلا؟
خوب بود مهدی؟
ناصر جان دقیقا حق با توئه!:))
خودتم بیا و دیگه در گذر;)
راستی ممنون از زحمتی که کشیدی.
شرمنده
مسایل زنان از دغدغه های بنده س
نمی تونم کوتاه بیام
:))
ارسال یک نظر