۱۳۸۵/۷/۱

عطر سنبل، عطر كاج 2


هنگام خوندن كتاب ناگهان به اين فكر افتادم كه نويسنده زنه. و يادم به كارهاي خانم پيرزاد و همچنين برخي كارهاي خانم فريبا وفي افتادم.
نميدونم كه شما اون كارها رو خونديد يا نه؟ رواياتي كم و بيش مشابه با قهرمانان زن ، پيرامون زندگي روزمره و مسائل و دغدغه هاش. با ريز بيني خاص و البته نثر بسيار روان.
چيزي كه نظر منو جلب كرد اين بود كه آيا ميشه ارتباطي بين اين ريز بيني و زن بودن نويسنده ها جست؟ پاسخ خودم به اين سوال مثبته.
نظر شما چيه؟

پي نوشت: عطرسنبل، عطر كاج يك اتوبيوگرافيه نوشته خانم فيروزه جزايري دوما ترجمه ي محمد سليماني نيا كه نشر قصه(بهار 1385) اونو چاپ كرده.

۵ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

من همیشه فکر می کردم نویسنده ها کلا ریزبین هستن. یادم نمیره وقتی بربرادرفته رو میخوندم باورم نمیشد که اون چندین صفحه فقط درمورد جزئیات ظاهری و رفتاری یه آدم توضیح داده باشه البته اونم نویسندش زنه. چی بگم خودت استادی

Unknown گفت...

به نظر من زن ها هر چي بنويسن خوبه. در واقع هر كاري بكنن خوبه، نه فقط نوشتن. شعراي آبكي دختراي دانشجو كه تو جلسات ادبي خونده مي شد رو هم دوست داشتم و بخصوص بعد از جلسه بحثش خيلي ژربارتر مي شد.
راستي اين فيروزه جان هم چهره ي قشنگي داره، نازه، دستت درد نكنه عكسش رو گذاشتي.

Mehdi گفت...

رضا جان
ماهيت پليد خودت رو آشكار نَوَكن.

Mehdi گفت...

;))

Naser گفت...

رضا من هم پایم. ولی سوای شوخی این نویسندگی زن ها در ایران و خوانده شدن داستان ها توسط آنها واقعا پدیده ی جامعه شناختی خیلی خیلی جالبیه. ای کاش یکی یه تحقیق درست و حسابی درموردش می کرد. یکی می گفت که داستان ها و رمانهای امروز ایران اکثرا برای زن ها نوشته می شه.
البته حساب این نویسنده و نه خواننده های ایرونیش یه کم سواست چون اون ور داستان رو نوشته و اونجا هم گل کرده اول.