اين رو يه ماه پيش نوشتم ولي مونده که پستش کنم يانه؟ حتا مي خواستم اسم تبريز رو حذف کنم و بجاش سه نقطه بذارم تا سوء تعبير نشه ولي وقتي مطلب علي رو خوندم تصميم گرفتم که بيارمش توي وبلاگ:
اي ملت غيور خاك بر سر! كاشكي مادر نزائيده بودت! اين ننگ را چه خواهي كرد … . هم دولت را ضايع و هم نام نيك ملت را مضمحل نموديد. خاك بر سر همه! چهارصدهزار نفر از سه هزار نفر ترسيديد و مخذول و منكوب گرديد(يد). اگر يكي يك تف هم مي انداختيد، در زير آب دهان اين سه هزار نفر، پنهان مي شدند. نيست مگر خواست خدا كه قليلي بر كثيري غلبه كنند و گرفتار اعمال خود شوند. پس مستحق اين گرفتاري بوديد. و با خواست خدا ابدا نمي توان چون و چرا نمود.
بنده هم يك نفر از اين ملت هستم. ولي بنده اقرار دارم كه زنم و طرفدار دولت و راهزن. مثل بنده مثل حسان بن ثابت شاعر رسول خدا است كه در وقت جهاد در پيش زنها پنهان (مي شد) و در قلعه مي ماند و ديگر آنكه بنده در اين مدت در هيچ انجمني حضور به هم نرسانده و قرآن قسم نخورده بودم و از استبداد و مشروطه چيزي نفهميده بودم كه مردانه بكوشم. شماها كه فهميده بوديد و انجمن ها كرده بوديد و قسمها خورده بوديد پس در آن روز كجا پنهان شده بوديد … .
حق داريد! مردي را گربه خورده و غيرت و همت را سرمازده و فتوت را گرما نابود كرده. پس اينها نيست مگر خواست خدا … . رشادت و جلادت را تبريزي ها نمودند كه زدند و خوردندن و كشتند و كشته شدند. الحق خودم را مي گويم، از زنها بدتر هستم.
اي ملت غيور خاك بر سر! كاشكي مادر نزائيده بودت! اين ننگ را چه خواهي كرد … . هم دولت را ضايع و هم نام نيك ملت را مضمحل نموديد. خاك بر سر همه! چهارصدهزار نفر از سه هزار نفر ترسيديد و مخذول و منكوب گرديد(يد). اگر يكي يك تف هم مي انداختيد، در زير آب دهان اين سه هزار نفر، پنهان مي شدند. نيست مگر خواست خدا كه قليلي بر كثيري غلبه كنند و گرفتار اعمال خود شوند. پس مستحق اين گرفتاري بوديد. و با خواست خدا ابدا نمي توان چون و چرا نمود.
بنده هم يك نفر از اين ملت هستم. ولي بنده اقرار دارم كه زنم و طرفدار دولت و راهزن. مثل بنده مثل حسان بن ثابت شاعر رسول خدا است كه در وقت جهاد در پيش زنها پنهان (مي شد) و در قلعه مي ماند و ديگر آنكه بنده در اين مدت در هيچ انجمني حضور به هم نرسانده و قرآن قسم نخورده بودم و از استبداد و مشروطه چيزي نفهميده بودم كه مردانه بكوشم. شماها كه فهميده بوديد و انجمن ها كرده بوديد و قسمها خورده بوديد پس در آن روز كجا پنهان شده بوديد … .
حق داريد! مردي را گربه خورده و غيرت و همت را سرمازده و فتوت را گرما نابود كرده. پس اينها نيست مگر خواست خدا … . رشادت و جلادت را تبريزي ها نمودند كه زدند و خوردندن و كشتند و كشته شدند. الحق خودم را مي گويم، از زنها بدتر هستم.
روزنامه ي اخبار مشروطيت و انقلاب ايران (يادداشت هاي ميرزا سيد احمد تفرشي در سالهاي 1321 تا 1328 قمري)، به كوشش ايرج افشار،انشتارات اميركبير، 1351
۲ نظر:
استفاده کردم
بازهم خواهم آمد
ناصر حیف نبود اسم تبریز رو حذف میکردی؟ آنهمه رشادت آیا ارزش بازگویی هم نداشت؟سوء تعبیرو بریز دور حقیقتو بگو.
ارسال یک نظر