۱۳۸۵/۱۲/۱

جاهای باصفا

مي دونم که تکراريه ولي خيلي ازش خوشم مي ياد:

حقیقتا این چه زندگی است که ما می کنیم؟ ما کی هستیم؟ به شما گفته بودم ایرانی باید دو کار بکند: اول اینکه بداند اسیر است بعد این که فکر کند آزادی از چه راه میسر است.
چون نمی خواهم کاغذ را با این حرفها خاتمه بدهم از آن صرفنظر کرده خواهش می کنم در جاهای باصفا یاد از من بکنید.

پردرد کوهستان (زندگی و هنر نیما یوشیج)، سیروس طاهباز، انتشارات زریاب، چاپ دوم 1376

۶ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
خوبي؟
آقا اين قالب وبلاگت خيلي پيچيده است.
من گيج مي شوم و نمي دونم چي به چيه
يه كاري كن از اين گيجي در بياييم
مرسي
سعيد جهانيان

ناشناس گفت...

این جایی که الان هستم یک تقویم دیواری هست که روش نوشته : بیداری قدیمی ترین نشریه در حال انتشار ایران تاسیس 1302

ناشناس گفت...

نظرت چیه؟

در خانه ی ما
همه می توانند تصویر مردگی خود را
هروقت که بخواهند
ببینند
و این همه موهبت
وامدار شیطنت طفلی ست
که ربان سیاه را
بر آینه آویخته ست

ناشناس گفت...

نظرت چیه؟

در خانه ی ما
همه می توانند تصویر مردگی خود را
هروقت که بخواهند
ببینند
و این همه موهبت
وامدار شیطنت طفلی ست
که ربان سیاه را
بر آینه آویخته ست

Naser گفت...

نظر من؟ عالي
خيلي عاليه

Naser گفت...

سعيد جان سلام
خوش اومدي
چيش پيچيده است؟