توتالیتریسم عبارت است از نوعی از حکومت استبدادی مدرن که در آن دولت در همه ی سطوح و اجزای جامعه -شامل زندگی روزانه ی شهروندانش- دخالت می کند. یک حکومت توتالیتر نه تنها به دنبال کنترل تمام امور اقتصادی و سیاسی بلکه گرایش ها، ارزش ها و عقاید مردم نیز می باشد تا از این طریق تمایز و تفاوت مابین دولت و جامعه را از بین ببرد. وظیفه ی شهروند در مقابل دولت مساله ی اصلی اجتماع می باشد و هدف دولت جایگزین کردن یک جامعه ی کامل به جای جامعه ی موجود است.
البته سیستم های توتالیتر مختلف اهداف ایدئولوژیک متفاوتی دارند. به عنوان مثال اتحاد جماهیر شوروی تحت حاکمیت استالین، آلمان نازی و جمهوری خلق چین تحت حکومت مائو را در نظر بگیرید؛ حکومت هایی که بیش از همه به عنوان نمونه های حکومت توتالیتر از آنها نام برده شده است. رژیم های کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی و چین به دنبال کمال جهانی نوع بشر از طریق پیاده سازی یک جامعه ی بی طبقه بودند درحالیکه سوسیال ناسیونالیسم آلمانی می کوشید برتری نژاد به اصطلاح آریایی را متحق کند.
Various totalitarian systems, however, have different ideological goals. For example, of the states most commonly described as totalitarian—the Soviet Union under Stalin, Nazi Germany, and the People’s Republic of China under Mao—the Communist regimes of the Soviet Union and China sought the universal fulfillment of humankind through the establishment of a classless society (see communism); German National Socialism, on the other hand, attempted to establish the superiority of the so-called Aryan race.
هدف جنبش های توتالیتر سازمان دادن توده هاست و در این کار موفق نیز هستند؛ نه سازمان دادن طبقات، همچانکه احزاب طبقاتی و قدیمی دولت های ملی اروپایی در نظر داشتند و نه تشکل شهروندانی که در اداره ی امور عمومی عقاید و منافعی برای خود داشته باشند، همچانکه احزاب کشورهای انگلوساکسون درصدد آنآن بودند. هرچند که همه ی گروه های سیاسی به تعداد متناسب هواخواهان شان وابسته اند اما جنبش های توتالیتر چنان به نیروی کثرت عددی اعضایشان متکی هستند که حتا تحت شرایط دلخواه نیز رژیم های توتالیتر نمی توانند در کشورهای نسبتا کم جمعیت پاگیرند. دیکتاتوری های غیرتوتالیتر پیش از جنگ جهانی دوم در رومانی، دولت های بالتیک، مجارستان، لهستان، پرتغال و اسپانیای فرانکو گسترش یافتند. نازیها که این تفاوت ها را با یک احساس غریزی درمی یافتند، پیوسته در مورد کاستی های متحدان فاشیست خود بگونه ای تحقیرآمیز داد سخن می دادند و ستایش حقیقی آنها را از رژیم بلشویکی، تنها نفرت شان از نژادهای اروپای خاوری جلوگیری می کرد و فرومی نشانید. تنها مردی که هیتلر برای او "احترام بی چون و چرایی" قایل بود، همان "استالین نابغه" بود؛
نکته این است که در همه ی این کشورهای کوچک اروپایی، دیکتاتوری های غیرتوتالیتر پس از جنبش های توتالیتر پدیدار شدند، بگونه ای که چنین می نماید که توتالیتریسم چندان هدف بلندپروازانه ای بوده باشد که با وجود آنکه برای سازمان دادن توده ها تا کسب قدرت بسیار سودمند بودند، اما کوچکی این کشورها سپس فرمانروایان توده ها را واداشته بود تا بجای یک دیکتاتوری توتالیتر، الگوهای آشناتر دیکتاتوری طبقاتی یا حزبی را برگزینند. حقیقت این است که این کشورها منابع انسانی کافی برای برقراری چیرگی تام را در اختیار نداشتند و نمی توانستند تلفات جمعیتی عظیمی را که اینگونه حکومت ها ذاتا به بار می آورند، تحمل کنند. بدون امیدواری زیاد به فتح مناطق پرجمعیت تر، بیدادگران در این کشورهای کوچک ناچار به پذیرش یک نوع میانه روی به سبک قدیم بودند تا مبادا حتا آن مقدار جمعیت لازم برای حکومت کردن را نیز از دست دهند.
آنچه می خوانید قسمتی از سفرنامه ی ویلهلم لیتن، کنسول آلمان در تبریز (1915-1914) اندکی پس از پیروزی انقلاب مشروطه، است. در همین دوره بود که جنگ جهانی اول درگرفت. آلمان و عثمانی در یک طرف و روسیه، بریتانیا و فرانسه در سویی دیگر. این بخش که می خوانید مربوط است به خروج یا درواقع فرار او از تبریز پس از ورود نیروهای روس به تبریز. کنسول همسرش را در کنسولگری امریکای بیطرف در تبریز به امانت گذاشته و خود سعی دارد تا خویش را به موصل، نزد نیروهای آلمانی-عثمانی، رسانده و به نوعی موثر در جنگ شرکت جوید.
یادم می آید اولین باری که برای پرس و جویی درباره ی پرونده ی معافیت سربازی مهدی آمدم طرف میدان عشرت آباد و پل چوبی را دیدم و از زیرش رد شدم، موقع رد شدن داشتم فکر می کردم به اینکه نکند همین الان بیاید پایین. همین امروز هم که خانه ام همین اطراف است و اغلب از زیر پل رد می شوم، بدون استثنا موقع رد شدن از زیر پل همین ترس می آید سراغم. به بالای سرم نگاه می کنم؛ ماشین ها از روی پل رد می شوند و قطعات فلزی پل سر و صدای سهمگینی می کنند که در فضای زیر پل می پیچد. یه جایی خوندم که پل هایی مثل پل چوبی و پل خیابون حافظ اول بصورت موقتی برای چند سال ساخته شدن و بعدش دیگه همینجوری موندن.



