لابهلای مقداری اسناد و اوراق حقوقی یک برگ کاغذ یافتم که سباستین رویش نوشتن داستانی را آغاز کرده بود – روی کاغذ فقط یک جملهی نیمهتمام نوشته شده بود، اما به هر حال برای من فرصت مغتنمی بود تا شیوهی غریب سباستین در نوشتن را به عینه ببینم. او کلمات اضافی را که به جایشان کلمات دیگری گذاشته بود حذف نکرده بود و خط نزده بود، از این رو جملهای که روی آن برگ کاغذ یافتم چنین بود: "از آنجا که او سنگین، خوابش سنگین بود، راجر راجرسون، راجرسون پیر خرید، راجر پیر خرید، خیلی میترسید، چون خوابش خیلی سنگین بود، راجر پیر خیلی میترسید صبحها خواب بماند. خواب او خیلی سنگین بود. او تا سر حد مرگ میترسید وقایع فردا را از دست بدهد، بنابراین این کار را کرد در یک ... خرید و به خانه آورد. آن شب نه یکی، بلکه هشت ساعت شماطهدار با اندازهها و صداهای مختلف خرید و به خانه آورد، نُه هشت یازده ساعت شماطهدار در اندازههای مختلف که ساعت شماطهدار نُه ساعت شماطهدار مانند گربه ها که نُه ... دارند و در اتاق خواب گذاشت و اتاق خوابش شبیه یک".
زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمهی امید نیکفرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385
زندگی واقعی سباستین نایت، ولادیمیر ناباکوف، ترجمهی امید نیکفرجام، انتشارات نیلا، چاپ دوم 1385
۱۰ نظر:
اینها رو همینطور پشت سر هم نوشته بود یا ردیف شدند؟
در حاشیه: بعضی وقت ها آدم نمیدونه چطوری بنویسه و تشمیم گرفتن مشکل میشه. یک کاری که میشه انجام داد (در وب) اینه که حالت های مختلفش رو ثبت کرد و با حرکت ماوس هر بار یک حالت از جمله به نمایش در بیاد. این میتونه رندم باشه یا اینکه خواننده در ساختار جمله دخالت کنه. یعنی یک جمله دارای عدم قطعیت (در ساختار). شاید هم یک بازی بی اهمیت باشه.
بامزه بود اما مهمتر اینکه خوب شد بعد از چند وقت دوباره نوشتی فکر کنم هوای بهار زیادی بهت ساخته نوشتن رو گذاشته بودی کنار
علی جان، راستش این هم از نوشته های درفت شده ی چند ماه پیش بود. یعنی فعلا داریم از مایه می خوریم تا ببینیم چی پیش می یاد. بازار که فعلا کساده.
سهیل جان، از توضیحی که داداش سباستین می ده، به نظر می رسه که همینجوری پشت سر هم نوشته شده باشه.
چیزی هم که گفتی بامزه بود ولی فکر کنم شبیه سازی چنین مفهومی در سطح جمله و کلمه خیلی خیلی سخت باشه توی وب.
منظورم این بود که نویسنده خودش حالات مختلف رو بده. [یعنی] مثلا به صورت{ی مشابه ِ|که} {رگولار اکسپرشن ها|عبارات باقاعده}.
حدس من هم یه چیزی توی مایه های عبارات باقاعده بود.
تصور می کنم جملات معترضه و پرانتزها سعی می کنن یه کارهایی از همین جنس رو انجام بدن یعنی سعی می کنن به یه جمله ی اخباری ابعاد معنایی یا استعاری فرعی یا موازی بدن.
فکر می کنم می شه یه کارهای تجربی انجام داد ولی خوندنش نباید خیلی آسون باشه.
معشوقه دزد
انحطاط اخلاقی یک نویسنده متکبر
راستی حذف غرفه نیلا تو نمایشگاه بابت چی بود؟
نمی دونم چرا نشر نیلا نبود توی نمایشگاه ولی می دونم که آگه و اختران رو هم حذف کرده بودند.
سلام
با مطالب جديد آنم و منتظر شما
ممنون
چه جالب.قاطی پاطی نوشتن هم میتونه یه سبک باشه ، یاد دادائیسم افتادم.مطالب این صفحه رو خوندم و یه کم دلم گرفت بابت اینکه اینقدر از دانشکدتون دلگیر بودید.نمیدونم چرا دلم سوخت براتون!
موفق باشید.
ارسال یک نظر