۱۳۸۵/۲/۱

فقط آدم های ابله یا نابغه

این تکه ها را ماریو بارگاس یوسا از نامه های فلوبر انتخاب کرده و طی کتاب نقد خود بر رمان "مادام بوواری" نوشته ی فلوبر تحت عنوان "عیش مدام: فلوبر و مادام بوواری" از آنها استفاده کرده و عبدالله کوثری این کتاب را ترجمه کرده و شرق بخشی از این ترجمه را در ویژه نامه ی کتابخانه در روز 30 فروردین طی مطلبی با عنوان "نخستین رمان مدرن" آورده و من هم اینجا می نویسم:
انکار وجود عواطف ولرم – به این دلیل که ولرم هستند – مثل انکار خورشید در ساعتی غیر از صلات ظهر است. در رنگ های سایه روشن همانقدر حقیقت نهفته که در رنگ های تند. (11 دسامبر 1846)
درواقع چیزی که در زندگی باید از آن بترسیم بداقبالی های فاجعه بار نیست، بلکه بدبیاری های پیش پا افتاده است. من از گزش سوزن بیشتر می ترسم تا ضربه ی شمشیر. به همین ترتیب ما به ایثار و فداکاری مدام احتیاج نداریم، چیزی که ما هماره به ان احتیاج نیازمندیم دست کم نشانه های ظاهری دوستی و محبت دیگران است، در یک کلام توجه و ادب دیگران. (26 اوت 1846)
تو یک داستان معمولی را که در محدوده ی تجربه ی هر آمی جای می گیرد، در فرمی اشرافی عرضه کرده ای و از نظر من این نشانه ی قدرت واقعی در ادبیات است. فقط آدم های ابله یا نابغه از چیزهای پیش پا افتاده استفاده می کنند. طبایع متوسط از این چیزها پرهیز دارند، آنها دنبال استثنائات هستند؛ دنبال چیزهای والا یا پست. (16 ژوئیه ی 1853)
زمانی فکر می کردند شکر فقط از نیشکر به دست می آید. امروز شکر را تقریبا از همه چیز می گیرند. شعر هم همین طور است. باید شعر را از هر چیزی به دست بیاوریم، مهم نیست چه چیزی، چرا که شعر در همه چیز و همه جا وجود دارد. هیچ ذره ای از ماده نیست که حاوی فکر نباشد ... .(27 مارس 1853)
من خودم "مادم بوواری" را نخوانده ام.

۳ نظر:

Mehdi گفت...

ناصر جان بسیار جالب بود.
مخصوصا در مورد بدبیاری های پیش پا افتاده موافقم شدید!
ممنون از انتخابت.

علی فتح‌اللهی گفت...

انتخاب جالبی بود که پر بود از نکات قابل استفاده و البته به دردبخور. یادم اومد که یه زمانی عادت داشتم وقتی ازم می پرسیدن مطمئنی جواب میدادم مطمئن یا خره یا خداست منم هیج کدومشون نیستم. نمیدونم اصلا ربطی داشت یا نه ولی نمیدونم چرا این یادم اومد. به هر حال میشه گفت این یکی از بهترین توصیفات در باب شعر و داستان معاصر بود و تفاوتهاش با ادبیات کلاسیک رو به خوبی توصیف کرده

واقعا ممنون

ناشناس گفت...

مشتاق شدم که "مادام بوواری" رو بخونم. چند ماه ديگر! دوست دارم کتاب ها
يا نوشته هايی رو بخونم که حرف دلمو زده باشن!