اينجا رو دوست دارم. اين شهر رو كه تو هر خيابونش و لابلاي هر چند تا آپارتمانش يه ساختمون قديمي هست. ساختمون هاي سنگي اي كه مسجده يا يه مقبره فرقي نداره. ديوار قلعه هست يا يه بناي يادبود مهم نيست. مهم حسيه كه با اينكه نمي دونم چيه بهم آرامش ميده.
۴ نظر:
ناشناس
گفت...
خوشحالم كه اينو مي شنوم. (مي خونم) :) راستش از عكساي اونجا كه قبل از رفتنت ديديم، با اون ساختموناي قديمي و بناهاي زيبا فكر مي كردم جاي قشنگي باشه. خوشحالم كه برات دوست داشتني هم هست.
هورا سلام آقا مهدي دلم خيلي تنگ شده براتون انگار ما همه با هم اعتصاب كرديم وبلاگ تعطيل كنيم من چن وقتيه زياد نمي تونم نت بيام و حتي مغزم هم تعطيل شده و نمي تونم چيزي بنويسم اميدوارم توي اون شهر حسابي جاي ما رو خالي كني و شايد يك اومدم اون يكي شهر ديگه كه بعدها خواهي رفت به ديدنت خدا رو چه ديدي هان؟ هاهاها پر انرژي باش و شولوغ كن همه جا مثه من البته الان ساكت تر شدم ;) فعلن قربانت ببخشيد من بايد ميل بزنم ولي شعورم كمه
۴ نظر:
خوشحالم كه اينو مي شنوم. (مي خونم) :) راستش از عكساي اونجا كه قبل از رفتنت ديديم، با اون ساختموناي قديمي و بناهاي زيبا فكر مي كردم جاي قشنگي باشه. خوشحالم كه برات دوست داشتني هم هست.
شهری با سنگ فرش های جادویی
شايد به خاطر ثباتشه و اينکه هنوز از دستبرد ترکتازی دوران در امان مونده
هورا سلام آقا مهدي
دلم خيلي تنگ شده براتون
انگار ما همه با هم اعتصاب كرديم وبلاگ تعطيل كنيم
من چن وقتيه زياد نمي تونم نت بيام
و حتي مغزم هم تعطيل شده و نمي تونم چيزي بنويسم
اميدوارم توي اون شهر حسابي جاي ما رو خالي كني و شايد يك اومدم اون يكي شهر ديگه كه بعدها خواهي رفت به ديدنت
خدا رو چه ديدي
هان؟
هاهاها
پر انرژي باش
و شولوغ كن همه جا مثه من
البته الان ساكت تر شدم ;)
فعلن قربانت
ببخشيد من بايد ميل بزنم ولي شعورم كمه
ارسال یک نظر