۱۳۸۴/۹/۱۱

بالاخره تایپش کردم


فیلمنامه ام را بالاخره تایپ کردم. کمی هم اصلاح کردم حین تایپ. یادتان هست؟ اسمش "نام یحیا"ست. خوشحال می شوم که بخوانیدش.
راستی خانم فریده حسن زاده (مصطفوی) ایمیلی زده اند و فرموده اند که نسخه ی چاپ شده ی اشعار می می خلوتی چند غلط چاپی دارد. وقعیتش من خودم هم چندجا مشکوک شده بودم ولی به خاطر عدم اطمینان به نظر خودم، شعرها را همانجوری که توی مجله چاپ شده بوده پایین گذاشتم (البته با اندکی تغییر در شکل نوشتار).

--------------------------------------------------------------------
بعد التحریر:
خانم حسن زاده لطف کردند و سری به وبلاگ زدند و گفتند که این شعرهایی که من پایین گذاشتم، بدون غلط هستند.
--------------------------------------------------------------------

اما فیلم نامه


مکان فیلم در دهکده ای کوچک در حوالی آذربایجان می گذرد. زمان فیلم حول و حوش اواخر جنگ هشت ساله می گذرد. دهکده در اوج بمباران های آن زمان پناهگاه قوم و خویش های شهریِ دهاتی ها و دهاتی های به شهر رفته شده است؛ کسانی که از گوشه و کنار ایران آمده اند یا برگشته اند به ده.
خاتون، قهرمان فیلم، از جمله ي این افراد است که با دختر، داماد و دو نوه اش برگشته اند به ده پیش یکی از اقوام شان. او پنجاه سال را شیرین دارد ولی پیرتر می زند.

1. روز، خارجی، کوچه باغ
یک طرف کوچه باغ، سمت چپ، دیوار کوتاه و گلی باغی ست و طرف دیگرش باغی پر درخت و سر سبز در ارتفاعی پایین تر و بدون دیوار. از دور زنی را می بینیم که با آهستگی تمام دارد از ما دور می شود. به درخت خشکیده ای می ایستد و با تانی و به سختی شاخه ای از آن را می شکند. شاخه های کوچکتر و زایدش را می شکند، عصایش می کند و به راه خود ادامه می دهد. او خاتون است.

ادامه ی مطلب ...

۸ نظر:

ناشناس گفت...

!!!!!!!!!!!!!!!!!خیلی قشنگ بود
من که فیلمش رو دیدم،
این فیلمنامه اولش خوب شروع شده ،
متنش هم خوبه
مخصوصا اگه با یه موسیقی متن قوی آمیخته بشه

صحنه های فیلم یه حسی به آدم میداد ،حس نبودن در عین بودن
و موضوعش رو بیشتر نشون میداد
نمیدونم بهش چی میگن ولی یه حالت شلوغی در سکوت رو داشت

اسمش هم جالب بود تا آخرش نتونستم حدس بزنم.....
یعنی آنقدر آدم تو صحنه غرق میشه دیگه یادش میره
دنبال اون چیزی که قبل از فیلم دنبالش میگشت بگرده

*************تبریک **************
............!!!!!!!!!!!!!!مدیر...........ادیب.......استاد..........نویسنده

Celebrated

Naser گفت...

سلام Celebrated
مرسی از لطفت
ممنون که خوندی. خوشحالم که خوشت اومده.
قربانت، ناصر

ناشناس گفت...

shahram saids
akhe naser jan e gol
ma vaght e khoondane sher nemikonim jenab ali ketab haft mani mizari to weblog et
man in yeki ro sharmandatam har chi zoor mizanam khodam ro razi konam bekhoonam mibinam nemishe
ama age khoda zado pooldaremoon kard o bikar
hatman mikhoonam nazar midam
ama az hagh nagzarim saro karet be pir ha khorde ha ;)

ناشناس گفت...

Naser jan filmnamat ro khoondam . jaleb bood ( ghalate typi dare ke bayad dorostesh koni)payane filmnamat kheyli ghavi bood!!!!! shorooe khoobi ham dasht, vali bayad begam ke kami ba darke mianeye kar moshkel dashtam...
Yani soal dashtam......!!!!!
Vali bayad begam ke agar kargardan boodam hatman in filmnamaro misakhtam!!!!! Omidvaram ke ye kargardane khoob payda koni.

Naser گفت...

سلام دوباره
شهرام جاان منتظر می مونم که اون روزت رو ببینم، ارزشش رو داره.

سلام فروغ جان
خودم هم فکر کنم می شه بهترش کرد ولی اگه نظرت رو دقیق تر بگی، ممنون تر می شم.

ناشناس گفت...

عجب جای دنجیه این قبرستون. کاش میشد آدم رو اینجا خاک کنن. البته از سال هشتادو یک تاحالا ظاهرا خیلی شلوغ تر شده.

این قسمت بالا رو که شوخی کردم ولی جدا شباهت زیادی با فضای داستان مهدي مثل ما نيست داره. من که بعدش رفتم و یه دور دیکه اونو خوندم. مثلا

........

مي خواستم قبرستون ده رو بگم؛ يه قبرستون داره كه چه موقعي كه واسه ي بمبارون توي ده بوديم وچه وقتايي كه واسه محرم مي رفتيم براي من خيلي جالب بود. ببين خونه هاي ده رو دامنه ي دو تا كوهَن كه توي دره اي مي رسن به همديگه. بيشتر خونه ها رو اون يكي دامنه ست و يه عده شونم رو اين يكي دامنه. اون يكي مي شه ده بالا و اين يكي مي شه ده پايين.

........

فقط يه راه باريكي رو مي شد با چشم تعقيب كني كه

.........

يه چيزي بود شبيه برانكارد كه با دو تا چوب بلند و چند تيكه حلبي درست كرده بودن و انداخته بودن كنار راهي كه به قبرستون ختم مي شد

.........

يادمه يه بار با مادرم رفتيم قبرستون. مادر شبش خواب پدرش رو ديده بود

.........

سنگ قبرا هم تك و توك نوشته اي روشون داشت

.........

با خودش زمزمه مي كرد كه از قبر مثلا كربلايي فلان بايد چندتا قبر رد كنه بره طرفِ مثلا خرابه هاي خونه ي بهماني و بعد بپيچه طرف قبله

.........

موفق باشی

Naser گفت...

سلام علی جان
مچم رو گرفت بالاخره یکی! فکر کردم قبرستون "مهدی مثل ما نیست" قابل گسترشه. مرسی که فیلمنامه رو خوندی.
فدایت ناصر

Naser Tavala گفت...

تاریخ نوشتار نظرم رو جلب کرد
سال هشتاد و چهار کجا بودم
چقدر امید به تغییر و تحول
مثبت نسبت به همه چیز و همه
کس در من بود و الان بعد از
پانزده سال حال و حوصله حتی
خودم را هم ندارم.
امید که شما حال دلتون بهتر از
من باشد. عرض خاصی نیست
هوای همدیگر را داشته باشیم
چرا که هیچکس به فکر مان نیست
و یاوری نداریم