۱۳۸۶/۶/۱۹

فرهیختگی و توتالیتاریسم

ترجمه اش چندان جالب نیست:

برخلاف پیش بینی ها، توده ها از برابری فزاینده ی شرایط و از گسترش آموزش عمومی و پایین آمدن ناگزیر سطح معیارهای آموزشی و عامیانه گشتن محتوای آموزشی پدید نیامده بودند. (آمریکا، سرزمین کلاسیک برابری شرایط و آموزش عمومی، با همه ی کاستی های آن، کمتر از هر کشور دیگری در جهان با روانشناسی نوین توده ها آشنایی دارد.) بزودی آشکار شد که مردم بافرهنگ نیز جذب جنبش های توده ای گشتند و ثابت شد که فردیتگرایی بسیار والا و فرهیختگی (Sophistication)، نه تنها از ادغام فرد در توده ها که لازمه ی جنبش های توده ای است جلوگیری ننمود، بلکه گهگاه آن را تشجیع هم کرده بود. از آنجاکه این واقعیت آشکار بسیار غیرمترقبه بود که انفراد و فرهیختگی از تشکل نگرش های توده ای جلوگیری نکرد، بیمارگونگی (Morbidity) و نیستگرایی (Nihilism) روشنفکران جدید و روحیه ی خودبیزاری آنها و دشمنی با زندگی و ضدیت شان با سرزندگی، به باد نکوهش گرفته شدند. با این همه، همین روشنفکرانی که بیش از حد نکوهش شده بودند، روشنگرترین نمونه و شیواترین سخنگویان پدیده ای بسیار عمومی تر بودند. ذره ذره شدن (Atomization) و انفراد اجتماعی شدید که پیش از جنبش های توتالیتر رخ داده بود، موجب شده بود که "ملحق نشدگانِ" سازمان نیافته و نمونه ای که به دلایل فردگرایانه پیوسته از پذیرش هرگونه پیوند یا تعهد اجتماعی سر باز زده بودند، به سوی جنبش های توتالیتر جذب شوند، حتا بسیار آسان تر و زودتر از آنچه احزاب سنتی در مورد جلب اعضای اجتماع پذیر (Sociable) و غیرفردگرای خود تجربه کرده بودند.
حقیقت این است که توده ها از میان تکه پاره های یک جامعه ی شدیدا ذره ذره شده رشد یافته بودند که ساختار رقابت آمیز همراه با تنهایی فردی آن، تنها از طریق عضویت در یک طبقه تعدیل می شد. ویژگی اصلی انسان توده ای، نه سنگدلی و نه واپسگرایی بلکه انزوا و نداشتن روابط اجتماعی بهنجار است.

توتالیتاریسم، هاناه آرنت، ترجمه ی محسن ثلاثی، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ دوم، 1366

هیچ نظری موجود نیست: