۱۳۸۶/۱۲/۱۳

حجت صوفی فوگِ ظهر


(۱)

بر سطحی از ظهر
بادی وزیدن دارد
بادی هنوز از شب
پیچیده در دار

از جای پا که می روبد
تا جای پایی بر کوه

کوهی پشت ظهر
کوهی سایه
کوهی سار

(۲)

بادی داغ
تنیده بر دار
دار ِ تنیده بر ظهر
ظهری داغ
داری بر جای پا
جای پایی بر کوه

کوهی پشت باد
کوهی غبار
کوهی بار

(۳)

و باد
کنده دکمه ای از دار
از پیرهن دار
دکمه ای
از کوه
پایین آمده
آمده پایین
دار از کوه
کوهی دار.

یدالله رویایی

زابل-تابستان 86


۳ نظر:

ناشناس گفت...

نازنین درودی

زیبا ست....

علی فتح‌اللهی گفت...

زابلی بودن رو به زیبایی منتقل میکنه به نظرم سخت آدمی بتونه زابلدی نباشه و اینجوری شعر بگه

ناشناس گفت...

نمی دونم چرا یه احساس خوبی به ادم میده علیرغم تلخی ش . احتمالا شما هم به خاطر همین احساس انتخابش کردین . در ضمن ممنون از حضورتون خوشحال میشم دوباره ببینمتون .