داستان "یک دقیقه" تجربهای متعلق به چند سال پیش است. میدانم که بعضی از دوستانم آن را خواندهاند. چند روز پیش آن را برای خواندن در جلسهی ادبی گواش دوباره خواندم و اندکی تغییرش دادم. اما خود داستان:
فرويد میگويد روياها معمولاً سير پيوستهاي ندارند و بيشتر بصورت تکههاي جدا از هم ظاهر میشوند، تکههايي جدا از هم و مستقل از هم: اول تکهي الف را خواب میبينيد و بعد تکهي ب را. مغز سعي میکند اين دو تکه را به نوعي به هم بچسباند، گاهي هم اتفاق میافتد که نمیتواند اين کار را بکند و اينها همان خوابهايي هستند که وقتي میخواهيد براي کسي تعريفشان کنيد، میگوييد: "يه هو ديدم ديگه تو مدرسه نيستم، روي سي و سه پل بودم" يا "اون ديگه همون دختره نبود، انگار مادرم شده بود."
ادامهی داستان
فرويد میگويد روياها معمولاً سير پيوستهاي ندارند و بيشتر بصورت تکههاي جدا از هم ظاهر میشوند، تکههايي جدا از هم و مستقل از هم: اول تکهي الف را خواب میبينيد و بعد تکهي ب را. مغز سعي میکند اين دو تکه را به نوعي به هم بچسباند، گاهي هم اتفاق میافتد که نمیتواند اين کار را بکند و اينها همان خوابهايي هستند که وقتي میخواهيد براي کسي تعريفشان کنيد، میگوييد: "يه هو ديدم ديگه تو مدرسه نيستم، روي سي و سه پل بودم" يا "اون ديگه همون دختره نبود، انگار مادرم شده بود."
ادامهی داستان
۵ نظر:
قبلا خونده بودیش برام ولی خوندن دوباره اش هم حال داد. کلا داستانِ خوبیه به نظر من. راستش باید گفت از درصد بالایی از داستان کوتاه های این روزها که چاپ می شن و فروش می کنن بهتره(البته اغلب کارات اینطورین). باور کن ناصر حق ماها رو پایمال کردن(سعی کردم یه کم طنز هم داشته باشم).
یه جعبه نوشابه طلبت!
مرسی از جدی و طنزت :)
خواستم بگم که من هم خوندم :)
عالی بود. کلی لذت بردم از خوندنش. از ترکیب کلی مطلب خیلی خوشم اومد. مرسی
یلی قشنگ بود فکر کنم خیلی هنرمندانه چندین خواب و خاطره و رؤیا رو توش ریخته باشی اون قوطی رو یادمه گفته بودی که خودت شبیهش رو داشتی یه وقتی و همین اتفاق براش افتاده بود
ارسال یک نظر