۱۳۸۶/۵/۱

موسیقی و تشریفات

فکر کنم این نظر سارتر دقیقا نقطه ی مقابل میلان کوندراست که:
من هیچ گاه قبول نکرده ام که موسیقی برای آن خلق شده باشد که در کنسرت ها شنیده شود. موسیقی را باید از رادیو شنید یا از صفحه یا وقتی که سه چهر نفر دوست دور هم جمع می شوند و می نوازند. گوش کردن موسیقی در میان عده ای ناشناس که آمده اند مثل شما به موسیقی گوش کنند، معنی ندارد. موسیقی برای آن است که هر کس منفردا گوش کند. ناچار می توان کنسرت را برای موسیقی سنفونیک پذیرفت - هرچند که آن هم برای گوش کردنِ تنها خلق شده است - اما برای غیر آن کاری پوچ است.

اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، ژان پل سارتر، ترجمه ی مصطفی رحیمی، انتشارات نیلوفر، چاپ 14، 1384

۲ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

مگه هرچیزی باید به یه منظور خاصی خلق شده باشه؟ اصلاً کی میگه موسیقی خلق شده؟

Mehdi گفت...

ناصر جان
من فكر كنم ايرادي كه كوندرا به گوش كردن ِ موسيقي مي گيره مربوط به اينه كه مي گه موسيقي ديگه موسيقي به معناي صحيحش نيست و تبديل شده به يه مشت سر و صدا كه ما همه جا مي شنويم. توي راديو، توي خيابون، توي رستوران و كافه هر روزه ما يه عالم موسيقي مي شنويم كه انتخابشون نكرديم و حتي نمي دونيم چي هستند(مثلا نوازنده اش كيه؟ يا...)و همينطور اينكه اين آهنگ ها رو اغلب نصفه نيمه و نامرتب مي شنويم، پس ديگه نمي شه اسمش رو گوش كردن به موسيقي گذاشت.
زياد خوب ننوشتم. ببخشيد.