۱۳۸۶/۷/۶

ملاقلی پور، جمشید هاشم پور، رئیس مجلس - علیرضا افتخاری، هیچکاک، مولانا، عصار، رئیس جمهور و هوگو چاوز

سینما چهار امشب مزرعه ی پدری مرحوم ملاقلی پور رو نشون می داد. قبل از فیلم صحبت های بامزه ی اون مرحوم رو درباره ی نحوه ی بازی گرفتن از جمشید هاشم پور توی یکی از فیلم ها شنیدم. کلی ادا درآورد و من کلی خندیدم. ولی از خیر خود فیلم گذشتیم از بس شعاری بود و البته ما دیده بودیمش قبلا. بعدش رفتیم کانال سه تا سرگیجه ی هیچکاک رو ببینیم توی صد فیلم. دیدیم رئیس مجلس داره صحبت می کنه. کاست قلندوار افتخاری رو که همین امشب خریده بودیم، گذاشتیم توی ضبط و صدای تلوزیون رو خفه کردیم تا شروع فیلم رو متوجه بشیم. دلم براتون بگه که یه ربع بعد از تموم شدن نوار صحبت های این آقا تموم شد. بالاخره برنامه شروع شد و مهمانان شروع کردن به بحث کردن درباره ی هیچکاک. من پشت کامپیوتر بودم و منتظر شروع خود فیلم بودم ولی گوشم به تلوزیون بود. یکی از مهمونها داشت می گفت که چطور فیلم های هیچکاک اون رو یاد فیه ما فیه مولانا می ندازه که یه هو برنامه قطع شد و مراسم بازگشت آقای رئیس جمهور رو بصورت مستقیم پخش کرد. عصار داشت درباره ی مفهوم وطن عربده می کشید. مسئولان داشتند روبوسی می کردن و بین این آهنگ حماسی و خوش آمدگویی ها همینجوری غروب آفتاب و ساحل دریا بود که پخش و پلا می شد. بعد برنامه ی فرودگاه قطع شد و برگشتیم به ادامه ی بحث مولانا و هیچکاک. یه کم گذشت و مریم داشت می گفت می دونستی که هیچکاک پنجاه سال فیلم ساخته و من هم داشتم ابراز تعجب می کردم که دوباره پرت شدیم مهرآباد و گزارش سفر نیویورک رو تماشا کردیم. یعنی تماشا می کنیم. حالا هم دیگه ساعت 12 شب شده و من دیگه سرگیجه گرفتم. کسی می دونه تکرار گزارش سفر ظفرمندانه ی نیویورک، بولیوی و ونزوئلا کی پخش می شه؟

۵ نظر:

علي دهقانيان گفت...

من بر عکس تو بطور اتفاقی ديدمش، اما به نظرم اينقدر سانسور شده بود که وسطش گرفتم خوابيدم

Mehdi گفت...

عنوان باحاليه.
خود عنوان گوياي پيچيدگي(بخوانيد گو...گي)اوضاع هست. چه كنيم با اين تلويزيون؟

Forough گفت...

ناصر جان قضیه شده مثل داستان های عزیز نسین. یادمه یه بار توی یه گزارشی خوندم که نسین بار اولی که کارش رو برده بوده واسه چاپ، کار رو به عنوان تراژدی به ناشر میده ولی طرف از خنده روده بر میشه وقتی می خوندش. این تراژدی جامعه ی ما هم دیگه زیادی داره خنده دار می شه.مطلب جالبی بود استاد

علی فتح‌اللهی گفت...

یکی از بهترین یا به قول خودت وبلاگیترین مطالبی بود که تا حالا نوشتی

Unknown گفت...

ناصر جان سعی کن ذهنت رو از این حالت خطی و ساده ای که هست بیرون بیاری، یه کم پیچیده فکر کن، لازم نیست اندازه ی استکت رو زیاد کنی، بلکه باید با رویکرد اینترتکس چوالیستی برخورد کنی، سعی نکن صدا و سیما را به سادگی و کهنگی دعوت کنی، ضمناً با استفاده از واژگانی مثل پخش و پلا سعی در ایجاد آشوب نکن جانم