۱۳۸۴/۷/۲۸

باطلِ حقِ ظاهرِ باطن

حلاج خادمی داشته که پس از ده سال در اثر شایعاتی که پشت سر مخدومش وجود داشته، به او شک می کند و بدبخت یک سوال ساده از وی می کند:
ای شیخ می خواهم درباره ي مذهب اهل باطن چیزی بدانم.
حلاج گفت: باطن باطل را می خواهی بدانی یا باطن حق را؟
خادم می گوید من در اندیشه فرو رفته خاموش گشتم.
حلاج هم امان نمی دهد: ظاهر باطن حق، شریعت است، آنکه در ظاهر شریعت تحقیق کند باطن آن برای او آشکار می شود؛ باطن شریعت، معرفت خداست. اما ظاهر باطن باطل از باطن آن و باطن آن نیز از ظاهرش زشت تر است و بر توست که به باطن باطل نپردازی.
ای فرزند اینک می خواهم مطلبی از تحقیق خویش درباره ي ظاهر شریعت به تو بگویم؛ و الخ
می توانید قیافه خادم بدبخت را در آن لحظه تصور کنید؟

هیچ نظری موجود نیست: