اما پس از اعدام حلاج این روایت ها درباره اش شایع شد:
1. برخی از شاگردانش گفتند که حلاج پس از چهل روز بازخواهد گشت و وقتی پس از یک سال دجله طغیان کرد، گفتند که به خاطر قتل حلاج بوده زیرا خاکسترهایش را آب دجله در هم آمیخته است (خاکستر حلاج را پس از سوزاندنش در دجله ریختند).
2. یکی از شاگردانش ادعا کرد که فرد اعدام شده یکی از دشمنان حلاج بوده که به صورت او مسخ شده بوده.
3. برخی هم گفتند که حلاج را روز بعد اعدامش دیده اند که سوار بر الاغی از راه نهروان می گذشته و بدانان گفته که مگر شما هم مانند این گوساله ها هستید که تصور می کنید مرا تازیانه زده اند و کشته اند؟
4. ولی ضایع ترین ادعا این بوده که یکی از شاگردان حلاج مدعی شده که استری مسخ شده و به صورت حلاج درآمده و شکنجه شده و به قتل رسیده است. در یکی از روایات هم آمده که حلاج خودش هنگامی که بر دارش می کردند خطاب به جماعت گفته که اینها حلاج را نمی کشند بلکه الاغ فلان خواجه را بر دار می کنند و وقتی که پس از مراسم به طویله ي آن خواجه سر زدند دیدند، که الاغ خواجه کشته شده است.
بعد از مرگ حلاج کتابفروشان را دسته جمعی احضار کردند و قسم دادند که کتاب های حلاج را نه بفروشند و نه خریداری کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر