نمی دانستم تولستوی درباره ی سینمای نوپای آن زمان اظهار نظری کرده است؛ جالبتر از آن، خودِ دیدگاه هوشمندانه و بسیار دقیق اوست که مفهوم تدوین و حرکت در هنر سینما را کاملا دریافته بود:
خواهید دید که این ماس ماسک جرینگ دار کوچک با دسته ی دورانی اش (دوربین فیلم برداری) در زندگی ما نویسندگان انقلابی به پا خواهد کرد. این وسیله حمله ای مستقیم به روش های قدیمی هنر ادبی است. ما باید خود را پرده ی سایه دار و ماشین بی احساس وفق دهیم. پس لزوم شکل جدید از نوشتار محسوس می شود. من به این وسیله فکر کرده ام و حس می کنم که چیزی در حال وقع است. اما من این وسیله را دوست دارم. این وسیله ی تغییر آرام صحنه و تلفیق احساس با تجربه، خیلی کارآمدتر از نوشته های پرطمطراق و بسیار رنگ و رورفته ای است که ما بدان عادت کرده ایم. این وسیله به زندگی نزدیک تر است. در زندگی نیز تغییرات و بتدیلات در برابر چشمان ما سوسو می زنند و احساسات روح شبیه یک توفان است. سینما راز حرکت را تقدس بخشیده است و این بسیار ارزشمند است. زمانی که نمایشنامه ی جسد زنده را می نوشتم، از اینکه نمی توانستم صحنه ها و تصاویر کافی خلق کنم و از اینکه نمی توانستم با سرعت کافی از یک ماجرا به ماجرایی دیگر بپردازم، حسابی عصبانی بودم و خودخوری می کردم. صحنه ی لعنتی تئاتر مثل لگامی بود که بر گردن درام نویس زده باشند؛ و لازم بود من حس و حال اثر را طبق ابعاد و مقتضیات صحنه نادیده بگیرم. یادم هست زمانی که به من گفتند افرادی باهوش، طرحی را برای چرخش صحنه ی سالن – برای حرکت متوالی صحنه ها – ابداع کرده اند، مثل بچه ای ذوق زده شدم و به خودم گفتم باید ده صحنه ی دیگر به نمایش اضافه کنم هرچند متاسفانه بعدا نمایش نامه از بین رفت. اما فیلمها محشرند.
از ادبیات تا سینما (مجموعه ی مقالات)، انتشارات بنیاد سینمایی فارابی، 1384، از مقاله ی "تدوین سینمایی، تدوین ادبی" نوشته ی آلن اشپیگل و ترجمه ی ابولفضل حری
۱ نظر:
از آشنايي با وبلاگتون خوشحالم
ارسال یک نظر