۱۳۸۵/۴/۷

من و کاریکاتور مانا نیستانی

برادرم چند روز پيش خانه ي ما بود و مي گفت که اوضاع تبريز آرام شده است. من در اين چند هفته اي که از چاپ کاريکاتور مانا نيستاني و شلوغي هاي بعد از آن مي گذرد، درباره ي اين موضوع چيزي ننوشتم و به نظرم حالا که اوضاع آرامتر شده است، مي توانم هر از چند گاهي مطلبي پيرامون اين مسائل بنويسم؛ چون فکر مي کنم نه خود کاريکاتور و نه شلوغي هاي بعدش رويدادهايي اتفاقي نبوده و همه مسبوق به سوابقي ريشه دارند و ارزشش را دارد که ما درباره اش بنويسيم، بخوانيم و فکر کنيم. همه ي دوستانم مي دانند که من با خانواده ام در تهران زندگي مي کنم، به فارسي مي نويسم و ادبيات فارسي را خيلي دوست دارم. مي خواهم به شما اطمينان بدهم که از فارس ها و زبان فارسي به هيچ وجه متنفر نيستم و تمام سعي ام اين است که به خوانندگان فارسم بگويم که زندگي در کشوري که دوستش داري و برايش دل مي سوزاني و زحمت مي کشي ولي مسخره مي شوي، حقوقت ضايع مي شود و از تو، زبانت و فرهنگت حمايتي نمي شود، يعني چه؟ چون واقعا مي بينم که فارس زبانها اغلب شناخت درستي از وضعيت ما ترک ها ندارند.

رضا براهنیمي خواهيد با خواندن مطلبي که رضا براهني در وبلاگ آزادي براي مانا نيستاني نوشته شروع کنيم؟ اينجا بخوانيدش.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
من که می دونم چی می خوای بگی :))
استاد این لینکای بلاگفا که می ذاری همه ش غلطه ها . اون + کوچیکه آخر مطلب اون لینکه درسته و اینکه اگه شد یه قرار خیلی کوچولو یه جایی سر راهی چیزی اگه فرصت داشتین بذاریم که من یه بمب دارم . بدم خدمت تون !!!

علی فتح‌اللهی گفت...

من کاملا بهت حق میدم اما همونطور که خودتم گفتی اتفاقاتی که بعدش افتاد نتیجه ساده این کاریکاتور نبود. ببین سر حذف تیم ایران از جام جهانی که اصلا هم چیز فاجعه ای نبود چه سروصدایی راه افتاد. مملکتی به هم ریخت. حقیقت اینه که فضای آلوده به بدبینی امنیتی وقتی با حس مبارزطلبیی حکومت همراه میشه مردم هم راه دیگه ای برای عکس العمل پیدا نمیکنن. وقتی که حکومت رسما از آتش زدن سفارتهای خارجی حمایت میکنه چرا مردم نباید اینطوری اعتراض کنن. از طرف دیگه حکومت کوچکترین حقی برای اقلیتها قائل نیست. کردها نمیتونن اسم کردی رو بچه هاشون بذارن! فرهنگها و زبانهای محلی به هیچ وجه در ساختار آموزشی ایران محلی از اعراب نیستن. طبیعیه که یک بی احترامی متقابل شکل میگیره

شاید یه مقدار به بیراهه زدم اما اینا حرفایی بود که تو دلم مونده بود. من تو این کار همراهیت میکنم. ای کاش طرح مجلس ششم برای برقراری ساختار ایالتی در کشور به خاطر مسائل سیاسی رد نمیشد. ای کاش ... بگذریم

راستی اینا سر جریانات دیگه ای از مانا نیستانی دلگیر بودن که دانسته یا ندانسته اینجوری گیرش انداختن

چقدر حرف زدم بسه دیگه

ناشناس گفت...

راستی هی می خوام بگم بابا این قالب وبلاگو چرا یه سامانی نمی دی ؟ آخه اونا اون پایینه اینا این بالا
خب به هم ریحته دیگه
می گم می خوای یه قالب خوشگل طراحی کنم حرفه یی براتون
راست می گم
یه دیقه س

ناشناس گفت...

سلام
حرفت رو می فهمم! ما ایرونی ها خیلی چیزا رو ندید می گیریم که واقعا جای تاسفه. ولی برام جالبه که وقتی ما خودمون توی اقلیت قرار می گیریم، چقدر همه چیز عوض میشه! اینجا تو تورنتو ایرونی ها دیگه براشون ترک، لر و فارس و کرد معنی نداره! همه "ایرونی" هستن و به هم احترام می گذارن. حتی جمعیت آذری ها به احیای رسومشون تشویق میشن. این واقعا جای تقدیر داره! امیدوارم توی ایران هم یه همچین مساله یی جا بیافته

Naser گفت...

سلام
محمد جان این لینک های بلاگفا رو نمی دونم چیکارشون کنم. آخه مثل بلاگر لینک مطلب رو جداگانه نمی یاره که بتونم ازشون استفاده کنم واسه ی همین مجبورم برم توی سورس صفحات و لیبل های احتمالی رو از اونجا پیدا کنم و بهشون لینک بدم؛ اگه راه بهتری سراغ داری بگو. درباره ی بمب هم مخلصت هستم؛ وسط هفته زنگ میزنم یه قراری بزاریم.
درباره ی قالب هم حق با توئه؛ من از اکسپلورر فایرفاکس استفاده می کنم واین یکی چیزها رو سرجاشون نشون می ده برخلاف آی ای. سرقرار با هم صحبت می کنیم.
علی جان من باهات کاملا موافقم و فکر کنم شلوغی های بعد از کاریکاتور درواقع دنبال یه بهونه ای بودن که مطالبات قدیمی شون را مطرح کنن. مطلبی رو که از شمس می زارم بخون. طرح تقسیمات ایالتی و درنهایت طرح فدراسیون ها به نظرم یکی از بهترین روش های حل قضیه ست.
فروغ جان تولدت باز هم مبارک. موضوع اینه که اینجا مشکل حل بشه و وقتی من از یه پیرمرد آراسته ی درحال ورزشی توی پارک لاله اسم بوته ی گل خرزهره رو می پرسم اون نگه ترک زهره!