فکر کنم این قطعه، معروفترین قطعه ی درجه ی صفر نوشتار است:
نویسنده تنها درصورتی می تواند خود را یکسره متعهد بداند که آزادی ادبی اش در شرایط زبانی ای جای بگیرد که حدود آن همان مرزهای اجتماع و نه مرزهای قرارداد یا محفلی خاص باشد: به بیان دیگر، تعهد همواره صوری خواهد بود؛ تعهد می تواند پدیدآورنده ی یک خودآگاهی باشد، ولی مبنایی برای کنش فراهم نمی کند. از این رو که بدون زبان اندیشه ای وجود ندارد، فرم اولین و آخرین لحظه ی رسالت ادبی است؛
۲ نظر:
چه حالی می ده جدیداً وبلاگت را خواندن . ببین به این می گن دل مخاطب اوشکول را بدست آوردن :))
آخه ما هم ناسلامتی دل داشتیم بابا .
سلام
خیلی خوشحالم که دلت رو بدست آوردم. البته خیلی مونده که برسم به گرد پای تو و باتلمبی :((
ارسال یک نظر