۱۳۸۵/۸/۷

کارمند و ملخ

مرد سیگار روشن به دست از پشت میز بلند شد و رفت کنار پنجره. به خیابان نگاه کرد. چیزی افتاد روی لبه ی پنجره. مرد نگاه کرد؛ ملخی بود به بزرگی کف دستی باز. مرد به سیگارش پکی زد و برگشت طرف خیابان. ملخ هم سر و ته کرد و لحظه ای بعد پرید. مرد ندید؛ آخر مدتها بود که کارمند شده بود.

۴ نظر:

علی فتح‌اللهی گفت...

چقدر من این جمله به سیگارش پکی زد رو توی تمام داستانها میبینم انگار بدون این جمله نمیشه داستان نوشت

ناشناس گفت...

ایول بابا
کار کوتاه نوشتی
جداً چه کاری شاعرانه تر از پک زدن به سیگار ؟
خصوصاً اینکه کارمند باشی . البته کارمند بودن یعنی یک مرد با یک شغل .
درسته رفیق ؟
فک کنم کم کار شدی .
آقا فیلم پنج مانع فون تریه دارم . هستی ؟ راستی می تونم تو DVD برات DIVX بیارم ؟ از تام تیکور هم فیلم دارم .

Naser گفت...

سلام
اول این رو بگم که تا اونجایی که می دونم علی هیچ وقت سیگار دوست نداشته و محمد هم مدتی که ترک کرده.
به هر حال سیگاره دیگه. اگه کارمنده همون رو هم نداشته باشه که باید بره بمیره.
تازگی توی یادداشت های پراکنده یه جمله ای دیدم که بامزه بود؛ مال یه نویسنده بود فکر کنم. می گفت هرکسی که حرفه ای بلده می تونه به همه دنیا بگه برین به جهنم. ولی من ناصر فکر کنم که اگه آدم فقط یه حرفه بلد باشه خودش هم باید بره به جهنم.
پنج مانع رو پایم شدید. خیلی جالبه آخه اخیرا صحبت دی وی دی همین فیلم بود توی خونمون. که من ندارمش البته.
ببین محمد جان
1. من توی چند روز تعطیلی صدقه سری رئیسِ جمهور ملت ایران چندین و چندبار زنگ زدم بهت که با هم بریم بیرون، بریم تئاتر و غیره (که البته رفتیم بدون تو). کجا بودی مرد حسابی. مهدی حبیب آگهی چند روز رو تهران بود و دوست داشت که ببیندت (ما اصلا ازت تعریف نکردیم پیشش). اما نشد به هر حال.
2. تو هر فیلمی بپسندی من می خوام یعنی دوست دارم ببینمش (چندتا قلب اون بالا و چند تا این پایین داره چشمک می زنه و می ترکه). آخر هفته یه قرار بزار ببینمت.
3. فدای رویت
4. ناصر
5. مرسی بابت اون آف لاینی که فرستاده بودی برای دوستان
6. مرسی

ناشناس گفت...

آقا ما چاکریم
من یه قم رفتم یه شمال
الانم دارم میرم کلاس آیین نامه و بعد شهری که طلسم این لعنتی بشکنه . ولی فک کنم جمعه ها تعطیله دیگه
اه چه حیف شد
منم خیلی دلم می خواست آقای مهدی خان رو ببینم
تعریف نکردی ؟!!!
یعنی بروز ندادی هان ؟
تبریک بابت سخن البته و آف که چیزی نیست بابا
میگم جایزه و اینا تو کاره ؟ یه داستانم به اسم من شما بفرست

شنیدی که جارموش چی گفته به اون مصاحبه گره ؟
گفته اگر تا حالا سیگار نکشیدی هیچی از زندگی نفهمیدی !
البته یارو خیلی سوال مسخره ای پرسیده می گم بعدن چی بوده
خلاصه که ای خدا ...