جامي در نفحات بيان مي کند که اخي فرج گربه اي تربيت کرده بود که صاحب رفتارهاي جالب و عجيب بوده است و دو نمونه از کارهاي او را جامي نقل کرده است که قابل توجه است.
از احوالات گربه ي او دو حکايت را درج کرده اند ولي از خود او، مريدان و شاگردان او، شيوه ي سلوک او و کلمات و اقوال او چيزي را درج نکرده اند.
او در روز چهارشنبه ي غره ي رجب سنه ي سبع و خمسين و اربع مائه (457) از دنيا رفته است و قبر وي در زنجان است.
مکتب عرفاني تبريز، کاظم محمدي وايقاني، نشر نجم کبري، چاپ دوم، 1385
خانه ی ما را اکثرتان دیده اید. مگر من کی هستم که بخواهم به این گربه یا صاحبش بخندم. روی شوفاژ جلوی پنجره ی حال کوچکمان یا اصلا ننشسته ام یا کم نشسته بودم تا همین امشب. وقتی امشب نشستم آنجا دیدم که از این زاویه خانه ام را ندیده ام و به سرعت فهمیدم که این دیدگاه هم به زودی کهنه می شود و تکراری.
حالم خوب نیست. خسته شده ام از اینکه هر روز منتظر تعطیلی آخر هفته باشم. فکر کنم مدام به اینکه شکمم را چطور تو بدهم یا دخانیات را چطور کنار بگذارم.
شاید وقتش است که توهم کوله پشتی ام را بیندازم توی سطل آشغال توی آشپزخانه. تولدی دیگر در راه نیست. لبخند بزن.
از احوالات گربه ي او دو حکايت را درج کرده اند ولي از خود او، مريدان و شاگردان او، شيوه ي سلوک او و کلمات و اقوال او چيزي را درج نکرده اند.
او در روز چهارشنبه ي غره ي رجب سنه ي سبع و خمسين و اربع مائه (457) از دنيا رفته است و قبر وي در زنجان است.
مکتب عرفاني تبريز، کاظم محمدي وايقاني، نشر نجم کبري، چاپ دوم، 1385
خانه ی ما را اکثرتان دیده اید. مگر من کی هستم که بخواهم به این گربه یا صاحبش بخندم. روی شوفاژ جلوی پنجره ی حال کوچکمان یا اصلا ننشسته ام یا کم نشسته بودم تا همین امشب. وقتی امشب نشستم آنجا دیدم که از این زاویه خانه ام را ندیده ام و به سرعت فهمیدم که این دیدگاه هم به زودی کهنه می شود و تکراری.
حالم خوب نیست. خسته شده ام از اینکه هر روز منتظر تعطیلی آخر هفته باشم. فکر کنم مدام به اینکه شکمم را چطور تو بدهم یا دخانیات را چطور کنار بگذارم.
شاید وقتش است که توهم کوله پشتی ام را بیندازم توی سطل آشغال توی آشپزخانه. تولدی دیگر در راه نیست. لبخند بزن.
۴ نظر:
آره من فکر ميکنم ما در دوره اي زندگي ميکنيم که تقريبا همه کارها رو قبلي ها انجام دادند و براي ما چيزقابل توجهي نذاشتند. حتي همين گربه بازي که بعدها در دوره حافظ هم برخي از شيوخ براي ارائه کرامت نزد شاه شجاع از آن بهره ميبردند. حافظ ميگويد:
صوفي نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنياد مکر با فلک حقه باز کرد
بازي چرخ بشکندش بيضه در کلاه
زيرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
شايد اون روزها آدم بزرگي شدن به سختي اين روزها نبوده
اما در مورد زندگي خودمون من هم موافقم بايد يه تغييري توش بديم يا توي شيوه زندگي يا توي نگاه به اون يا هر دو
يه مطلبي قبلا نوشته بودم با عنوان " ما خاک نشينان" به اين مطلب نزديکه
http://peyman-shekan.blogspot.com/2006_01_01_archive.html
حالا جداً نکنه جمع کردین کوله رو ؟
زیرمتن به سلامت بادا
من اين متن رو نمي فهمم
ارتباط قسمت اول و دوم رو
ارسال یک نظر