بعضي از دوستان من که مي توانند وبلاگ داشته باشند، از شروع به نوشتن واهمه دارند چون می ترسند در نوشتن اولین مطالب شان مرتکب اشتباهي شوند که باعث شود مطالب شان سخیف، چرند و مسخره به نظر رسد.
آنها دوست دارند قبل از اينکه شروع به نوشتن کنند، مطمئن شوند که همه چيز را درباره ی نوشتن و وبلاگ نویسی مي دانند؛ به همین خاطر هم مدام زمان شروع نوشتن شان را عقب می اندازند.
اين مدل از تفکر حداقل به اين چهار دليل مشکل دار است:
1- هيچکس همه چيز را نمي داند: گاهي هرچه بیشتر ياد مي گيريد، بيشتر متوجه مي شويد که قبلا چقدر کم مي دانستيد و به همین خاطر هم سخت است به اندازه ی یک حرفه ای به خودتان اعتماد داشته باشید چون اگر فیدبک و بازخوردی از بقیه نداشته باشید، این شک و تردید مثل یک خوره انرژی و انگیزه ی اولیه تان را تحلیل می برد و جلوی شروع کار را می گیرد. این را هم باید در نظر داشت که در اکثر زمینه ها همیشه آنقدر اطلاعات و مهارت های جدید و نوبه نو به عرصه ی ظهور می رسند که بدون ایجاد کردن یک پایه ی اولیه در آن زمینه و ثبات بخشیدن به آن و اخذ بازخوردهاش، هیچ وقت نمی توان به آن دسته از اطلاعات جدید دست پیدا کرد.
2- اعتبار اعطا می شود: اینکه شما معتبر فرض شوید، چندان ربطی به این ندارد که چقدر می دانید ... بلکه بیشتر به این قضیه برمی گردد که چه تعدادی از مردم فکر می کنند که شما می دانید. شما با نوشتن مرتب و در حین افزودن به آرشیو مطالبتان درواقع مدام مخاطبان فعال و باارزش خود را بیشتر و بیشتر می کنید.
3- ما عاشق همدلی هستیم: اگر خواننده احساس کند که از وبلاگ نویس چیزی می آموزد، بیشتر دوست خواهد داشت که دوباره بازگردد و بیشتر بخواند و در ضمن بیشتر شما را به دوستانش معرفی خواهد کرد. ولی اگر شما منتظر این باشید که همه چیز را بدانید، آن وقت ممکن است در سطحی بالاتر از اغلب خواننده ها بنویسید که باعث می شود مخاطبهای کمتری هم داشته باشید. نوشتن با مخاطبِ کم اغلب دوام چندانی ندارد. فراموش نکنید که مخاطب یکی از ارکان اصلی تعامل نوشتن است. به موتورهای جستجو که بر اساس تحلیل الگوهای ارتباطی بین سایت ها و وبلاگ ها کار می کنند، اعتماد کنید. به شما به خاطر چیزی که می دانید ولی با بقیه به اشتراک نمی گذارید، لینک داده نمی شود. از همان اول دانسته هایتان را با بقیه به اشتراک بگذارید؛ در این صورت مطلبی ارائه کرده اید که تقریبا به درد همه می خورد.
4- بازخورد آموزنده است: خواندن و نوشتنِ مرتب به شما یاد می دهد که چطور واضح و شفاف بنویسید. همانطور که می نویسید و می بینید که چطور بعضی از ایده هایتان شکست می خورند و بعضی دیگر، بیش از آنچه که فکر می کردید، موفق از آب درمی آیند، می آموزید که مردم به چه چیزهایی علاقه دارند؛ کدام ایده ها گسترش پیدا می کنند و چرا آن ایده ها با اقبال بیشتری مواجه می شوند.
آنها دوست دارند قبل از اينکه شروع به نوشتن کنند، مطمئن شوند که همه چيز را درباره ی نوشتن و وبلاگ نویسی مي دانند؛ به همین خاطر هم مدام زمان شروع نوشتن شان را عقب می اندازند.
اين مدل از تفکر حداقل به اين چهار دليل مشکل دار است:
1- هيچکس همه چيز را نمي داند: گاهي هرچه بیشتر ياد مي گيريد، بيشتر متوجه مي شويد که قبلا چقدر کم مي دانستيد و به همین خاطر هم سخت است به اندازه ی یک حرفه ای به خودتان اعتماد داشته باشید چون اگر فیدبک و بازخوردی از بقیه نداشته باشید، این شک و تردید مثل یک خوره انرژی و انگیزه ی اولیه تان را تحلیل می برد و جلوی شروع کار را می گیرد. این را هم باید در نظر داشت که در اکثر زمینه ها همیشه آنقدر اطلاعات و مهارت های جدید و نوبه نو به عرصه ی ظهور می رسند که بدون ایجاد کردن یک پایه ی اولیه در آن زمینه و ثبات بخشیدن به آن و اخذ بازخوردهاش، هیچ وقت نمی توان به آن دسته از اطلاعات جدید دست پیدا کرد.
2- اعتبار اعطا می شود: اینکه شما معتبر فرض شوید، چندان ربطی به این ندارد که چقدر می دانید ... بلکه بیشتر به این قضیه برمی گردد که چه تعدادی از مردم فکر می کنند که شما می دانید. شما با نوشتن مرتب و در حین افزودن به آرشیو مطالبتان درواقع مدام مخاطبان فعال و باارزش خود را بیشتر و بیشتر می کنید.
3- ما عاشق همدلی هستیم: اگر خواننده احساس کند که از وبلاگ نویس چیزی می آموزد، بیشتر دوست خواهد داشت که دوباره بازگردد و بیشتر بخواند و در ضمن بیشتر شما را به دوستانش معرفی خواهد کرد. ولی اگر شما منتظر این باشید که همه چیز را بدانید، آن وقت ممکن است در سطحی بالاتر از اغلب خواننده ها بنویسید که باعث می شود مخاطبهای کمتری هم داشته باشید. نوشتن با مخاطبِ کم اغلب دوام چندانی ندارد. فراموش نکنید که مخاطب یکی از ارکان اصلی تعامل نوشتن است. به موتورهای جستجو که بر اساس تحلیل الگوهای ارتباطی بین سایت ها و وبلاگ ها کار می کنند، اعتماد کنید. به شما به خاطر چیزی که می دانید ولی با بقیه به اشتراک نمی گذارید، لینک داده نمی شود. از همان اول دانسته هایتان را با بقیه به اشتراک بگذارید؛ در این صورت مطلبی ارائه کرده اید که تقریبا به درد همه می خورد.
4- بازخورد آموزنده است: خواندن و نوشتنِ مرتب به شما یاد می دهد که چطور واضح و شفاف بنویسید. همانطور که می نویسید و می بینید که چطور بعضی از ایده هایتان شکست می خورند و بعضی دیگر، بیش از آنچه که فکر می کردید، موفق از آب درمی آیند، می آموزید که مردم به چه چیزهایی علاقه دارند؛ کدام ایده ها گسترش پیدا می کنند و چرا آن ایده ها با اقبال بیشتری مواجه می شوند.
من هر روز آدم های حرفه ای را می بینم که در زمینه ای که من می نویسم، دچار اشتباهاتی می شوند که من خودم قبلا آنها را مرتکب می شدم. درواقع هرچه جلوتر می روید بیشتر به اشکالات سابق خود پی برید؛ کشفی که از راهی غیر از شروع به کار مشکل به دست می آید.
شما می توانید شروع به نوشتن را تا زمانی که دانسته هایتان کامل و بی نقص شوند، به تاخیر بیاندازید. درعوض می توانید از خواننده هایتان و همراه با آنها آن دانش و تجربه را کسب کنید؛ درحالیکه اعتماد کسب می کنید، نوشته هایتان را منتشر می کنید و روابط اجتماعی تان را گسترش می دهید. یادگرفتن در حین حرکت نسبت به انتظار تا تکمیل شدن معلومات استراتژی بهتری ست.
به نقل از وبلاگ ProBlogger (با تشکر از آقای مزیدی به خاطر معرفی این وبلاگ)
شما می توانید شروع به نوشتن را تا زمانی که دانسته هایتان کامل و بی نقص شوند، به تاخیر بیاندازید. درعوض می توانید از خواننده هایتان و همراه با آنها آن دانش و تجربه را کسب کنید؛ درحالیکه اعتماد کسب می کنید، نوشته هایتان را منتشر می کنید و روابط اجتماعی تان را گسترش می دهید. یادگرفتن در حین حرکت نسبت به انتظار تا تکمیل شدن معلومات استراتژی بهتری ست.
به نقل از وبلاگ ProBlogger (با تشکر از آقای مزیدی به خاطر معرفی این وبلاگ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر