ديشب فيلم دختري با گوشواره ي مرواريد (Girl With Pearl Earring) را ديدم. فيلم درباره ي يك نقاش هلندي به اسم ياو ورمر است. من پارسال كتابي با همين عنوان خواندم كه فیلمنامه ی اين فيلم بر اساس آن كتاب نوشته شده بود. كتاب ساده و قشنگي بود و واقعيتش من از آن كتاب كمي ياد گرفتم كه چطور رنگ هاي نقاشي را ببينم؛ مثلا تركيب چندين رنگ براي نقاشي كردن دريا، موج يا ابر. فيلمش هم قشنگ شده بود. يه فيلم ساده و سرراست و نه خيلي هاليوودي با قاب بندي هاي قشنگ و خوش رنگ. مريمي مي گويد خيلي از قاب هاي فيلم، شبيه نقاشي هاي آن دوره ي هلند درآمده بودند.
راستي شما فيلم هفته ي قبل سينما چهار را ديديد: چي چي جوليانو. كارگردانش فرانچسكو رزي بود. فيلم نيمه مستند؛ البته من بيشتر دوست داشتم يك فيلم داستاني ببينم. ولي اين يكي هم خيلي زيبا بود. ديده ايد كه با سايه چه بازي مي كنند كارگردان هاي نئورئاليستي ايتاليا؛ حالا فرض كنيد كه محل وقوع رويدادهاي فيلم هم جنوب پرآفتاب ايتاليا باشد.
راستي شما فيلم هفته ي قبل سينما چهار را ديديد: چي چي جوليانو. كارگردانش فرانچسكو رزي بود. فيلم نيمه مستند؛ البته من بيشتر دوست داشتم يك فيلم داستاني ببينم. ولي اين يكي هم خيلي زيبا بود. ديده ايد كه با سايه چه بازي مي كنند كارگردان هاي نئورئاليستي ايتاليا؛ حالا فرض كنيد كه محل وقوع رويدادهاي فيلم هم جنوب پرآفتاب ايتاليا باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر