رباعی از جمله قالب هایی بود که اوایل چندان جدی گرفته نمی شد. اگه دقت هم بکنین می بینین که اکثر رباعی ها به لحاظ معنایی معنایی ساده و سرراست دارند؛ ولی بعضی از رباعی ها هم بوده که به نظر خیلی پیچیده و غامض می رسیده و به همین خاطر مورد توجه خیلی از ادبا قرار گرفته. جالب ترین مثال از این نوع، رباعی ای هست از ابوسعید ابی الخیر که به خاطر کلمه ی اولش به "رباعیه ی حورائیه" معروف شده. این رباعی رو ابوسعید وقتی که یکی از رفقاش (بوصالح مُقری) مریض شده بوده، نوشته و واسه اش فرستاده:
حورا به نظاره ی نگارم صف زد
رضوان به عجب بماند، کف بر کف زد
یک خال سیاه بران رخ مِطرَف زد
اَبدال ز بیم چنگ در مصحف زد
(مطرف یعنی ردا)
این رباعی در سده های بعد مورد توجه خیلی از عرفای سرشناس قرار گرفت بطوریکه واسه ی همین چهار مصرع دوازده شرح کوتاه شناخته شده پیدا شده (مثلا شاه نعمت الله ولی خودش چهار شرح جداگانه واسه ی این رباعی نوشته). جالبه که این عرفا برای این شعر خاصیت شفابخشی قائل بودند و اون رو یه نوشته ی جادویی می دونستن. این هم یه تفسیر زیبا از عبیدالله احرار از ارکان فرقه ی نقشبندیه:
"خواندن این رباعی بر سر بیمار دلیل است بر آنکه در این رباعی چیزی هست که سبب سرور محبان است و آن آنست که این رباعی یاددهنده است آن حالی را که ارواح محبان را در آن حال به صد هزار ذوق و شوق رجوع به حق سبحانه خواهد بود".
۱ نظر:
متن خوبیه . در کنار مطرح کردن مسائل کلاسیک ادبی , سبک نوشتن همچنان به سبک رایج وبلاگ نویسی مقید مونده.
ارسال یک نظر